کتاب راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه کوشیده است تا ۲ موضوع را به ذهن خوانندهٔ خود متبادر کند. موضوع اول افزونبر بررسی زمينههایی که منجربه شهادت امام حسین (ع) شد، به چگونگی پرهیز جامعهٔ اسلامی از برخی تفکرات موسوم به توسعهٔ غربی پرداخته است؛ تفکراتی که به باور نویسنده زمينهساز ضد ارزششدن ارزشها میشود. اصغر طاهرزاده میپرسد که این تفکر چه خصوصياتی دارد و چگونه بايد از آن فاصله گرفت؟ موضوع دوم کتاب حاضر نیز توجه به روش حضرت سید الشهدا است. او چگونه توانست جهان اسلام را از نقشهٔ عظيم سرکردهٔ امویان یعنی معاويه رهایی بخشد و راز اين رهایی را چگونه بايد جستجو کرد؟ رازی که اصحاب حضرت متوجه آن شدند و به زيبایی تمام حضرت را ياری کردند، اما نه برای شهیدنشدن، بلکه برای تحقق زيباترين شهادت.
واقعهٔ کربلا جنگی بود که در تاریخ ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری (برابر با ۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد. روز نبرد به روز عاشورا معروف شده است. این جنگ میان سپاه کمتعداد «حسین بن علی»، نوهٔ پیامبر اسلام و سپاه اعزامی از سوی «یزید»، خلیفهٔ اموی و در نزدیکی محلی به نام «کربلا» رخ داد. دلیل «یزید بن معاویه» برای جنگ، بیعتنکردن حسین بن علی با او بود. در مقابل حسین بن علی حکومت و زمامداری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی میدانست؛ حکومتی که برخلاف پیمان صلح «امام حسن مجتبی» و «معاویه بن ابیسفیان» بود و بهشکلی مورثی به یزید رسیده بود. امام حسین (ع) حکومت اموی را ظالم و گمراه میدانست و برای تغییر جهت جامعهٔ اسلامی بهسوی مسیری دیگر قیام کرد.
این واقعه سرشار از حاشیهها و خردهروایتهایی دردناک است که طی قرنها به شیوههای گوناگون روایت و بازتعریف شده است. از این واقعه بارها و بارها برای تولید آثار ادبی (داستان، رمان و شعر)، نمایشی (فیلم سینمایی، سریالهای تلویزیونی، نمایش و تئاتر)، موسیقی و هنرهای تجسمی در ایران و کشورهای دیگر برداشت و اقتباس شده است.
خواندن کتاب راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه پیرامون واقعهٔ عاشورا و مفاهیم حاصل از آن پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب راز شادی امام حسین علیه السلام در قتلگاه
«اباعبدالله با آرايش خاصّ خود که در بردارنده پيامي فرهنگي بود حرکت کردند، کودکان و زنان را نيز با خود آورند، منزل به منزل سخنراني نمودند و دلايل نهضت خود را روشن کردند تا جهان اسلام متوجه فاجعهي پيشآمده شود و لذا از آنجايي هم که ديگر به جهت شهادت خودشان افشاگري نميکردند، زنان و به خصوص حضرت زينب وظيفهي افشاگري را به عهده گرفتند. حضرت اباعبدالله ميدانند براي اين نهضت به چه عناصري نياز دارند و لذا در عين اينکه به عدهاي ميگويند برويد، زهيربن قين را دعوت ميکنند که بيايد، از يک طرف قبل از شهادت مسلم بن عقيل، در هنگام خروج از مکه به طرف کوفه ميفرمايند: «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»؛ هركس ميخواهد خون جان خود را در راه ما نثار كند و آمادهي حركت است، همراه ما كوچ كند كه من إنشاءالله صبحگاهان حرکت خواهم نمود. از طرف ديگر وقتي با حرّ بن يزيد رياحي روبهرو ميشوند ميفرمايند: «اِنَّ اَهْلَ مِصْرَكُمْ كَتَبُوا اِلَيَّ اَنْ اَقْدِمْ عَلَيْنَا فَاَمّا اِذَا كَرِهْتُمُنِي اِنْصَرَفْتُ عَنْكُم»؛51 مردم شهر شما به من نامه نوشتند كه به سوي ما بيا، اگر آمدنم را ناخوش داريد باز ميگردم.
اگر اهداف اباعبدالله را درست نشناسيم و نفهميم حضرت به دنبال شرايطي هستند که اسلامِ رفته را برگردانند، حركات حضرت برايمان مجهول ميماند. حضرت از قبل روشن کردهاند به مسيري پاي گذاردهاند که شهادت نه تنها مانعي براي حرکتشان به حساب نميآيد بلکه از اهداف بنياديني است که پيش روي خود نهادهاند تا به بهترين نحو نتيجه بگيرند. مردم کوفه از امام تقاضايي کردند و ايشان هم به حکم وظيفه بايد به تقاضاي آنها جواب ميدادند، همانطور که علي پس از قتل عثمان نتوانستند تقاضاي مردم را بيجواب بگذارند، ولي عنصر اصلي حرکت امام حسین (ع) دعوت کوفيان نبود که با مانعي که عبيدالله ايجاد کرد آن حضرت از آن منصرف شوند، اگر کوفه نشد، جاي ديگر.»












