پرسش:
میگویند وقتی دیگران اصولی را رعایت نمیکنند، مثلاً بدحجابی و اختلاس رواج یافته، من چرا رعایت کنم؟
پاسخ:
چرا نمیگوید: «حال که بسیاری از مردم، مسلمان و صالح میباشند، من چرا نباشم؟!»
هر انسان متخلف، مجرم و هنجار شکنی، ابتدا خودش میداند که بیراهه را برگزیده و خطاکاری را پیشه نموده است؛ منتهی دأب آدمی این است که همیشه میخواهد خود را توجیه و تطهیر کند و دیگران را مسبب خطاهایش بیان نماید!
اگر این توجیه، منطقی و درست بود، نباید هیچ کسی هنگام بعثت پیامبران الهی، ایمان میآورد، چرا که اکثریت جامعه، کافر و مشرک بودند! با این منطق، افرادی که در ژاپن، چین و هندوستان زندگی میکنند، همه باید بتپرست بشوند؛ و کسانی که در امریکا و اورپا زندگی میکنند، باید به اعتقادات و فرهنگ منحط آنان بگروند!
●- خداوند سبحان به هر کسی عقل داده و آن را حجّت باطنی خودش در عموم قرار داده تا با عقلی که به نور علم میبیند، حقایق عالَم هستی و خوب و بد را بشناسند.
●- او به همگان، فطرتی خداجو، خداپرست و خدا دوست عطا نموده، تا مشرک نگردند.
●- پیامبرانش را به سوی همگان فرستاده و وحی [کتاب] را به عموم نازل نموده و اولیایش را برای همگان معلم، مربی، راهنما و سرمش (اسوه) قرار داده، تا تحت تعلیم و تربیت آنها رشد یابند و به کمال برسند؛ چنان که به همگان عصمت، بصیرت و وجدان داده است تا به فساد (تباهی) کشانده نشوند و به ظلم به خود و دیگران نزدیک نشوند؛ و فرمود:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (الشمس، 7 و 8)
– و سوگند به نفس آدمی و آن كس كه آن را منظم ساخته * سپس فجور و تقوا (شر و خير) را به او الهام كرده است.
حال چه دلیل عقلی و منطقی وجود دارد که کسی بگوید: «چون دیگران رعایت نمیکنند، من چرا رعایت کنم؟!»
الف – هر کسی به مقصد آن راهی میرسد که خودش آن را انتخاب نموده و طی مینماید، حال مقصد یا نور است و یا نار!
ب – کسی که به بیراهه میرود و به جای عقل شریف و وحی إلهی، تابع هوای نفس حیوانی میگردد و به جای عدالت، ظلم به خود و دیگران را پیشه میسازد، پیش از همه به خودش صدمه میزند و دنیا و آخرت خودش را تباه میسازد!
ج – متهم نمودن همگان به فسق، فساد، ظلم و عدم رعایت حدود عقلی و شرعی، افترای بسیار بزرگ و متکبرانهای میباشد که افترا زننده، اگر در دنیا مجبور به پاسخگویی نشود، حتماً در آخرت مجبور میشود پاسخگوی تک به تک افراد صالح باشد.
د – خداوند سبحان، پیش از هر امری، فرموده: «رنگ خدایی بگیرید»، یعنی اسما و صفات الهی را در شما قرار داده و فرموده آنها را در خود شکوفا سازید، تجلی و رشد دهید.
علیم، حکیم، رحمان، رحیم، جواد، کریم، عادل، فاضل و …، همه صفات إلهی میباشند که در فطرت انسان نهادینه شده است. آیا انسان عاقل، این کمالات را رها میکند تا همرنگ و همراه فاسقان جامعه گردد؟!
ھ – برای پیروی و تبعیت که آن نیز فطری میباشد نیز پیامبران، امامان، اولیاء، مؤمنان و انسانهای صالح را سرمشق (الگو) قرار داده است. پس چرا انسان عاقل، خود را همرنگ منحرفان سازد؛ اگر چه در برههای یا جامعهای اکثریت داشته باشند:
«وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ» (التوبه، 55 و 85)
– اموال و اولادشان مايه اعجاب تو گردد، (اين برای آنها نعمت نيست بلكه) خدا میخواهد به وسيله آن، آنها را در دنيا عذاب كند، و جانشان برآيد در حالي كه كافر باشند.
* – این توجیهات، همه به خاطر نادانی و بیخردی (جهل) از یک سو و البته تکبر و سطحینگری و میل به تبعیت از هواهای نفسانی از سوی دیگر میباشد.
اگر کسی به توحید و معاد شناخت و باوری داشته باشد – کمی خودشناسی داشته باشد و عوامل رشد یا انحطاط خود را بداند – خیر خود و سپس جامعه را بخواهد، هرگز چنین نمیگوید، بلکه در اصلاح خود و جامعه میکوشد.
















