نحوست ماه صفر؛ پندار یا حقیقت!
مجید لاهیجانی امیری (پژوهشگر و دانشآموخته حوزه علمیه)
اشاره
یکی از موضوعات بحثانگیز برای واکاوی، بررسی درستی یا نادرستی نحوست برخی ایام است. این نوشتار میکوشد تا ضمن بررسی آیات و روایات این موضوع، بهطور خاص، به بررسی مسئلهی نحوست ماه صفر بپردازد و در نهایت نیز عدم همسویی این پندار را با معیارهای دینی اثبات نماید.
مفهومشناسی سعادت و نحوست
«سعادت» در لغت به معنای خوشبختی، خاستگی، نیکبختی، میمنت و پیروزی است و در مقابل شقاوت و بدبختی قرار دارد.[1] از اینرو، به روزی «سعید» گفته میشود که برای انسان مایهی خوشبختی باشد و به میمنت و خاستگی نیز به پایان برسد.
ولی در اصطلاح، دیدگاههای متفاوتی در مورد «سعادت» وجود دارد. یکی از دانشمندان در این باره میگوید: «یکی از بزرگان گذشته، ۸۲۲ عقیدهی مختلف را در بارهی خوشبختی نقل میکند که تمام این عقاید را فیلسوفان و بزرگان جهان اظهار داشتهاند و هر یک از آنها، برای وصول به خوشبختی راه متفاوتی را نشان دادهاند.»[2]
استاد مطهری در این باره میگوید: «طرح و تنظیم برنامهی سعادت، فرع بر این است که انسان با تمام استعدادهای مکتومی که دارد، شناخته شود؛ چرا که سعادت، از شکفتهشد استعدادها و بروز و ظهور و فعلیت یافتن قوهها پدید میآید. سعادت حقیقی، وقتی حاصل میشود که تمام استعدادهای انسانی، بهویژه استعدادهای عالی وجود وی، از قوه به فعلیت برسد.»[3]
اما «نحس» در لغت، به مفهوم نامبارک و شومبودن چیزی یا کسی، بداختر، نامبارک و بدبختی است.[4] راغب اصفهانی در بیان معنای نحس میگوید: «اصل النحس أن یحمر الأفق فیصیر کالنحاس، أی لهب بلا دخان، فصار ذلک مثلًا للشؤم.»[5] اصل نحس، به معنای قرمزی افق و شبیه نُحاس (مس یا سرب مذاب) یا آتش بدون دود است که برای شومی، مَثَل شده است.
اعتقاد عمومی به نحوست و سعادت ایام
یکی از مسائل مهمی که در میان ملتها و اقوام مختلف مورد توجه بوده و مردم کموبیش به آن معتقد بودهاند، «سعادت و نحوست ایام» است. به همین دلیل، برخی از روزهای سال، ماه و هفته یا برخی از ساعات روز را «سعید و مبارک» و برخی دیگر را «نحس و شوم» میشمردند. همین اعتقاد، سبب میشد که در روزهای مبارک، اعمالی همچون دعا، عبادت، دیدوبازدید یا ازدواج را انجام دهند و متقابلاً در ایام شوم، از انجام برخی کارها اجتناب ورزند.
در میان مسلمانان و ایرانیان نیز مواردی از این قبیل به چشم میخورد؛ چنانکه اعتقاد به مبارکبودن روز مبعث، عیدهای فطر و قربان یا روز جمعه و نیز شومبودن روز عاشورا، در میان مسلمانان رواج دارد. همچنین اعتقاد به برکت و سعادت نوروز، و بدیمن و نحوست روز سیزدهم فروردین و انجام مراسم سیزدهبهدر، در میان ایرانیان وجود دارد. یکی از موارد این بحث که هر ساله مورد توجه برخی مسلمانان واقع شده، نحوست ماه صفر است. آنها، پایان یافتن آن را بشارت میدهند و حوادث پیشآمده را نیز به پای نحوست این ماه میگذارند.
علت نامگذاری ماه صفر
ماه صفر، دومین ماه قمری پس از ماه محرمالحرام است. در دوران جاهلیت، این ماه را «ناجز» مینامیدند.
در دلیل نامگذاری این ماه، دو جهت ذکر شده است: یکی اینکه از «صُفرَة» به معنای زردی گرفته شده است؛ چرا که زمان انتخاب این نام، مقارن با فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.[6] دوم اینکه از «صَفِر» به معنای تهی و خالی گرفته شده است؛[7] چرا که مردم پس از پایان ماههای حرام، روانهی جنگ میشدند و شهرها خالی میشد.[8]
ماه صفر در نزد شیعیان
شیعیان دوازدهامامی و محبان اهل بیت (ع) این ماه را از ایام سوگواری سال میدانند؛ چرا که در ابتدای این ماه، بازماندگان واقعهی کربلا را به اسیری وارد شام نمودند و آنها را در فشار روحی و روانی قرار دادند. همچنین بیستم این ماه، مقارن با اربعین شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان در کربلا است.
بنا به روایت علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت، در ۲۸ صفر، رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام، حضرت محمد (ص) و شهادت سبط ایشان، حضرت امام حسن مجتبی (ع) و نیز در آخر این ماه، شهادت حضرت علی بن موسیالرضا (ع) واقع شده است. بدین جهت، شیعیان در این ماه، همانند ماه محرم به سوگواری میپردازند.
دیدگاه موافقان و مخالفان نحوست ایام
دربارهی نحوست ایام، از دیرباز دیدگاههای مختلفی وجود داشته است؛ بهگونهای که برخی، آنها را وحی و کیفیت ذاتی زمان دانستهاند و برخی نیز قائل به مساوات ایام و عدم تفاوت در کیفیتهای زمانی بوده و تعریف سعد و نحس را از باب اتفاقات پیشآمده در آنها دانستهاند.
۱. دیدگاه موافقان
این عده، نحسبودن روز یا مقداری از زمان را به این معنا میدانند که تأثیر مرموز و ناشناختهای در روزها و شبها وجود دارد که اثر آن را احساس میکنیم، اما علتش برای ما مبهم است. در این زمان، جز شر و بدی، حادثههای روی نمیدهد و اعمال زمینی، یا دستکم نوع خاصی از اعمال، برای صاحب آن، برکت و نتیجهی خوبی ندارد. سعدبودن یا خوشیمنی روز، درست برخلاف این است.
شهید مطهری، ضمن مثالی، به بیان این دیدگاه میپردازد و میگوید: «قائلین به سعادت ذاتی ایام، عید غدیر را از این جهت که در روز هجدهم ذیالحجه واقع شده، روز مبارک و سعیدی میدانند؛ یعنی این روز، مبارک است، اعم از اینکه در این روز حادثهای واقع شده باشد یا نشده باشد؛ یعنی بخت حادثهی خیر الغدیر بلند بوده است که در این روز واقع شده است… و نیز دهم محرم را روزی میدانند که از اولی که عالم ساخته شده، بد و شوم ساخته شده و حادثهی کربلا در روزی واقع شد که بالذات شوم بود. هر سال که روز دهم محرم میرسد، آن روز شوم بوده و تا قیامت هم شوم خواهد بود.»[9]
۲. دیدگاه مخالفان
در مقابل دیدگاه فوق، عدهای میگویند: هر یک از روزهای سال، روز خدا است و هیچ روزی به خودی خود، نحس یا مبارک نیست؛ بلکه این اتفاقات است که بعضی از روزها را در نظر ما، مبارک یا نحس میکند؛ مثلاً شب قدر، به واسطهی نزول قرآن، مبارک است و روزی که قوم عاد به واسطهی عذاب خدا دچار تندباد شد، به نحوست معروف گردید.
علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میفرماید: «ما به هیچ وجه نمیتوانیم بر سعادت روزی از روزها یا زمانی از زمانها یا نحوست آن، برهان اقامه کنیم؛ چرا که طبیعت زمان، از نظر مقدار بهگونهای است که اجزای آن مثل هم است و یک چیز به شمار میرود.»[10]
ایشان در جای دیگر از تفسیر خود مینویسد: «اخباری که در بارهی نحوست و سعادت ایام وارد شده، بیش از این دلالت ندارد که این سعادت و نحوست، به خاطر حوادث دینی است که بر حسب وقوع دینی یا بر حسب تأثیر نفوس آنها در فلان روز، احوال حسن کرده و یا باعث قبح و زشتی آن شده است؛ اما اینکه خود آن روز یا آن قطعه از زمان، متصف به میمنت و یا نحوست شود و تکوینیًا خواص دیگری داشته باشد که سایر زمانها آن خواص را نداشته باشد، از این روایات برنمیآید.»[11]
شهید مطهری نیز اساس این تفکر را مخدوش دانسته و میگوید: نه عقل میتواند این تفکر را قبول کند و نه از نظر شرع میتوان تأییدی بر آن آورد. از اینرو، ایشان قائل به این است که اتفاقات و حوادث پیشآمده در ایام، باعث گردیده که ما برخی از ایام را مبارک، و برخی دیگر را نحس بدانیم؛ بهعنوان مثال، هجدهم ذیالحجه، چون در این روز برای ما حادثهی مبارکی رخ داده است، آن را مبارک میشماریم. هجدهم ذیالحجه، مبارکی خودش را از حادثهی غدیر دارد، نه حادثهی غدیر از هجدهم ذیالحجه. همچنین، دهم محرم شومی خودش را از شهادت امام حسین (ع) دارد، نه کشته شدن و قتل امام حسین (ع) از دهم محرم دارد.[12]
ایشان برای تبیین تفکر خود، به بیان مثال میپردازد و میگوید: «نظیر لفظ و معنا میشود؛ الفاظ از نظر اینکه الفاظاند، یعنی حروف الفبا هستند، ترکیب میشوند از «الف» و «ب» و «پ» و «ت» و «ث» و «ج» تا آخر. هیچ لفظی، به هیچ لفظ دیگری فرق نمیکند؛ ولی الفاظ برای معانی مختلفی وضع میشوند؛ بعضی الفاظ، برای معانی بسیار عالی و لطیف وضع میشوند؛ مثلاً اینکه ما از «الف» و دو تا «لام» و یک «الف» دیگر و یک «ه»، لفظ «الله» را ساختهایم که نام خداوند است؛ چون معنا مبارک است، لفظ هم برای ما لفظی است مبارک، حتی احترام دارد و وقتی که بهصورت کتبی درمیآید، دست بیوضو هم به آن نمیزنیم. همینطور، اسمای پیامبران و ائمه. در مقابل، ما الفاظی را وضع میکنیم برای معانیای که بشر قبیح میشمارد که نام آنها را ببرد. بعد، چون آن معنا چیزی است که بشر نمیخواهد آن را بازگو کند، گویی قبح معنا در لفظ اثر میگذارد و إلا بدیهی است که لفظ، بالذات قبحی ندارد؛ قبح، از معناست. لفظ، به تبع معنا و چون نام آن معناست، قبیح شمرده میشود. حال اگر کسی در مجلسی شروع کند الفاظ زشت به زبان آورد، مردم به او میگویند: این کلمات چیست که به زبان میآوری؟ ممکن است جواب بدهد: مگر کلمه هم با کلمه فرق میکند؟ راست هم میگوید: مگر کلمه هم با کلمه فرق میکند؟ هیچ کلمهای با هیچ کلمهی دیگری فرق نمیکند؛ اما کلمه، به اعتبار معنیاش با کلمهی دیگر فرق میکند. وقتی میگویند این کلمات را به زبان نیاور، چون این کلمه را که شما میگویی، آن معنا به ذهن میآید و بنا نیست که بشر در معاشرت، آن معانی را در ذهن خودش مستمر کند؛ به این معنا، البته درست است که برخی روزها، روزهای مبارکی است.»[13]
نحوست و سعادت ایام در آیات
در قرآن کریم، از نحوست ایام نام برده شده است:
«إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»[14] ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم.
«فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَىٰ وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ»[15] سرانجام تندبادی شدید و هولانگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پربار بر آنها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آنان بچشانیم و عذاب آخرت، از آن هم خوارکنندهتر است و آنها یاری نمیشوند.
این دو آیه، مربوط به هلاکت قوم عاد با «ریح» و «صرصر» است. منظور از «ایام نحسات» نیز هفت شب و هشت روزی است که باد عذاب بر آنها وزید «سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا».[16]
از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است، استفاده میشود که نحس و شومبودن، مربوط به آن زمانهاست که باد بهعنوان عذاب بر آنها بهطور مستمر وزید؛ اما از این آیات برنمیآید که این تأثیر و دخالت زمان، بهگونهای بوده که با گردش هفتهها دوباره آن زمان نحس برگردد؛ وگرنه همهی زمانها نحس میبود بدون اینکه دایر مدار ماهها یا سالها باشد.[17]
واضح است که در اینجا قرآن نمیخواهد بگوید مثلاً آن روز چون روز یکشنبه یا دوشنبه بود، نحس بود و عذاب آمد. یکشنبه و دوشنبه، هر هفته تکرار میشود. یا مقصود این نیست که چون مثلاً سیزده ماه صفر بود، آنها معذب شدند. سیزده ماه صفر، هر سال تکرار میشود و حال آنکه عذاب تکرار نمیشود؛ بلکه خداوند در مورد قوم عاد میفرماید: «كَذَّبَتْ عَادٌ» قوم عاد تکذیب کرد. و آن فرموده: «فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ» عذاب و انذار من، چگونه بود؟ سپس بهطور مختصر شرح میدهد: «إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» یعنی ما فرستادیم بر آنها بادی شدید و وحشتناک. افزون بر این، تبیین میکند که عذاب الهی، به علت تکذیب و حقناشناسی و کفر به نعمت بزرگ بود.
بنابراین، راجع به قوم عاد که قرآن در بارهی زمان عذابشان فرموده: «أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ» یا «فِي يَوْمِ نَحْسٍ»، برای این است که قوم عاد، در آن روزها هلاک شدند و نحوست در اثر عذاب بود، نه به دلیل خصوصیت ذاتی آن زمان.
در قرآن کریم، بهاشاره، نه بهصراحت، از خوشیمنی ایام نیز سخن به میان آمده است: «وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ»[18] سوگند به کتاب آشکار! ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم. و مراد از آن شب، شب قدر است که در وصف آن فرموده: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».[19] روشن است که مبارکبودن آن شب و سعادتش، از این جهت بود که آن شب، بهنوعی مقارن با اموری بزرگ و مهم از سنخ عنایتها و فیضهای الهی بوده و تأثیرهای معنوی، از قبیل: حتمیکردن قضا، نزول ملائکه، روح و سلامبودن آن شب، در آن شب مبارک واقع میگردد.
پس، برگشت معنای مبارکبودن آن شب و سعادتش، به این است که عبادت در آن شب، دارای فضیلت است و ثواب عبادت در آن شب، با عبادت در سایر شبها قابل قیاس نیست. در آن شب، عنایت الهی به بندگانش که متوجه سلامت عزت و کبریایی شدهاند، نزدیک است.[20]
نحوست و سعادت ایام در روایات
روایات بسیاری در بارهی سعد و نحس روزهای هفته و ماههای عربی، پارسی و رومی در جوامع حدیثی نقل شده است؛[21] اما بیشتر این احادیث، ضعیفاند؛ یا مرسل و بدون سند هستند و یا اینکه قسمتی از سند را ندارند و البته بعضی از آنها نیز سند معتبر دارند.[22]
برخی از روایاتی که روزهایی را بهعنوان نحس معرفی میکنند، چنیناند:
از امام حسن عسکری (ع) روایت شده است: «در هر ماه عربی، روز نحسی است که هیچکاری را نشاید جز خلوت و عبادت و روزه. این روزها، عبارتاند از: بیست و دوم محرم، دهم ماه صفر، چهارم ربیعالاول، بیست و هشتم ربیعالثانی و جمادیالاولی، دوازدهم جمادیالثانی و رجب، شانزدهم شعبان، بیست و چهارم ماه مبارک رمضان، دوم شوال، بیست و هشتم ذیالقعده و هشتم ذیالحجه.»[23] گفتنی است، این روایت، مرسل بوده و دارای سند معتبر نیست. تنها روایتی نیز که در بارهی نحسبودن روز دهم ماه صفر وارد شده، همین روایت مرسل است؛ اما با توجه به توضیحاتی که خواهد آمد، میتوان به متن این روایت اعتنا کرد و برداشت درستی از آن نمود.
له آیهی شریفه «إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»[24] احتمالی مطرح شده که بدون سند است و آن اینکه آن روز نحس مستمر، آخرین چهارشنبهی ماه صفر بوده است.[25] در حالیکه روایاتی که له این آیه از شیعه و سنی ذکر شده، مطلق روز چهارشنبه و یا آخرین چهارشنبهی همهی ماهها را روز نحس مستمر دانستهاند، نه اینکه آخرین چهارشنبه را مختص به ماه صفر کرده باشند.[26]
امام علی (ع) فرمود: «روز چهارشنبه، روز نحس مستمر است و در آن روز، جهنم آفریده شد.»[27] امام صادق (ع) نیز فرمود: «چهارشنبه، روزی است که نحوستش مستمر میباشد؛ چرا که اولین و آخرین روز از ایامی است که حق تعالی فرموده: “آن تندباد بنیانکن را هفت شب و هشت روز، پیدرپی بر آنها مسلط ساخت.”»[28]
ابن ابیحاتم، از زر بن حبیش نقل کرده که مقصود از «فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»، روز چهارشنبه است.[29] طبق روایاتی از ابن عباس، آخرین چهارشنبهی همهی ماهها نحس است.[30]
علامه مجلسی در بارهی نحوست آخرین چهارشنبهی ماه صفر که میان عوام مردم مشهور است، میگوید: «ما به روایتی که بر آن دلالت کند، دست نیافتیم؛ مگر روایاتی که بهصورت عمومی بر نحوست آخرین چهارشنبهی هر ماه دلالت دارند که از این جهت، شامل ماه صفر میشوند.»[31]
اما روایاتی که دلالت بر سعادت ایامی از هفته یا غیر هفته دارند، توجیه آنها نیز نظیر اولین توجیهی است که در احادیث مربوط بر نحوست ایام، به آن اشاره شد؛ برای اینکه در اینگونه روایات، سعادت آن ایام و مبارکبودنش را چنین تعلیل کردهاند که چون در فلان روز، حوادث متبرک و خوشایندی رخ داده است؛ حوادثی که از نظر دین بسیار مهم و بزرگ است؛ مانند ولادت رسول خدا (ص) و بعثت آن حضرت؛ چنانکه روایت شده خود آن جناب دعا کرد و عرضه داشت: «بار الها! روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح برای امتم مبارک گردان.»[32] در روایتی دیگر، امام صادق (ع) سهشنبه را برای داود نبی کرد.[33]
توجیه و تحلیل روایات
دربارهی این دسته از روایات، باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از آن بهدست آید:
۱. در این روایات، علت نحوست و سعادت روزها هم ذکر شده است؛ یعنی گفته شده در این روزهای نحس، حوادث ناگواری بهطور مکرر اتفاق افتاده که از منظر دین، ناگوار است؛ مانند: کشتهشدن هابیل بهدست برادرش قابیل، نزول عذاب بر فلان امت یا خلق شدن جهنم. و در مقابل، در روزهای سعد و خوشیمن، اتفاقات مبارکی افتاده است.[34]
۲. این روایات، بیش از این دلالت ندارند که سعادت و نحوست، به جهت حوادثی است که بر حسب وقوع دینی یا بر حسب تأثیر نفوس، در فلان روز، احوال حسن و نیکی کرده و یا باعث قبح و زشتی آن شده است؛ اما اینکه خود آن روز یا آن قطعه از زمان، متصف به میمنت و مبارکی یا شئامت و نحوست شود و تکویناً وحیگونههای دیگری داشته باشد که سایر زمانها آن وحیگونهها را نداشته باشد، از این روایات برنمیآید. بنابراین، هر روایتی که بر خلاف آنچه گفتیم، ظهور داشته باشد، باید آن را یا حمل بر تقیه کرد و یا بهکلی رد نمود.[35] در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه شده که ذات روزهای، نحس و شوم نیستند و انسان را از چنین عقیدهای نهی کردهاند؛ بلکه برخی از مشکلاتی که در روز یا زمان خاص برای انسان پیش میآید، نتیجهی کارهای بد و گناهان او است؛ چنانکه در حدیثی، امام حسن عسکری (ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: «روزها، چه گناهی دارند که شما آنها را شوم و نحس میشمرید، هنگامی که کیفر اعمال شما در این روزها دامنگیرتان میگیرد!»
راوی گفت: «من برای همیشه از خدا استغفار میکنم و این، توبهی من است ای پسر رسول خدا!»
آنگاه امام فرمود: «این، برای تو فایدهای ندارد؛ خداوند شما را مجازات میکند به مذمت کردن چیزی که نکوهش ندارد. آیا تو نمیدانی که خداوند ثواب و عقاب میدهد و جزای اعمال را در این سرا و سرای دیگر خواهد داد؟ دیگر این عمل (شوم و نحس دانستن ذاتی روزهای) را تکرار مکن و برای روزها در برابر حکم خداوند، کار و تأثیری قرار مده.»[36]
این حدیث پرمعنا، اشاره به این مطلب دارد که اگر روزها هم تأثیری داشته باشد، به فرمان خداست. هرگز نباید برای آنها تأثیر مستقلی قائل شد و از لطف خداوند خود را بینیاز دانست. همچنین نباید حوادثی را که غالباً جنبهی کفارهی اعمال نادرست انسان دارد، به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. این بیان، بهترین راه برای جمع میان اخبار مختلف در این باب میباشد.[37]
بررسی نحوست ماه صفر
از مباحث گذشته، روشن شد که ایام بهطور ذاتی نحوست ندارند و ماه صفر نیز از این امر مستثنا نیست و نحسبودن آن، بر اساس بعضی اقوال و به جهت برخی حوادث تلخ تاریخی، موضوعی است که در کتابهایی مانند مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی نیز مورد توجه واقع شده است. ایشان در فرع «بیان نحوست ماه صفر و راه رفع آن» آورده است: «بدان که این ماه (صفر)، معروف به نحوست و بدیمنی است و برای رفع نحوست و بدیمنی، چیزی بهتر از صدقهدادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نیست و اگر کسی بخواهد از بلاهای نازلهی این ماه، محفوظ بماند؛ چنانکه محدث فیض و غیر او فرمودهاند، هر روز ده مرتبه بخواند: «يَا شَدِيدَ الْقُوَىٰ وَيَا شَدِيدَ الْمِحَالِ…»»[38]
باید توجه داشت، ترویج نادرست نحوست ماه صفر، هیچ دلیل و مبنای روایی ندارد؛ بلکه ممکن است ریشهی این توهم، به فهم نادرست «حدیث بشارت» برگردد که حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «مَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ» هر کس به من بشارت دهد که آذار تمام شده است، به بهشت میرود. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند عللالشرایع نیز این حدیث را نقل و بهصورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است.[39]
عدهای معتقدند «آذار»، همان صفر است؛ در حالی که آذار، از ماههای رومی است و صفر، از ماههای قمری میباشد. از طرفی، دلیلی بر شومی و نحوست ذاتی ایام در دست نیست تا پیامبر (ص) چنین سخنی فرموده باشد.[40]
با همهی این اوصاف، ملاحظهی متن کامل و توجه به سبب صدور این روایت، ما را متوجه میسازد که رسول اکرم (ص) در مقام بیان نحوست ماه آذار و اهمیت و بشارتدادن به پایان یافتن آن، نیست. در ادامهی سخن، به بیان صوت وسقم برداشت از این حدیث میپردازیم.
عن ابن عباس: «كَانَ النَّبِيُّ ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَجْلِسِ قُبَاءَ وَعِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْكُمُ الْآنَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ، قَامَ نَفَرٌ مِنْهُمْ فَخَرَجُوا وَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يُحِبُّ أَنْ يَعُودَ لِيَكُونَ هُوَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فَيَتَوَجَّبَ الْجَنَّةَ، فَعَلِمَ النَّبِيُّ (ص) ذَلِكَ مِنْهُمْ فَقَالَ لِمَنْ بَقِيَ عِنْدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ؛ سَيَدْخُلُ عَلَيْكُمْ جَمَاعَةٌ يَتَسَابَقُونَ فَمَنْ بَشَّرَنِي بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّةُ، فَعَادَ الْقَوْمُ وَدَخَلُوا وَمَعَهُمْ أَبُوذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُمْ فِي أَيِّ شَهْرٍ نَحْنُ مِنَ الشُّهُورِ الرُّومِيَّةِ؛ فَقَالَ أَبُوذَرٍّ قَدْ خَرَجَ آذَارَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؛ فَقَالَ (ص) قَدْ عَلِمْتُ ذَلِكَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَلَكِنْ أَحْبَبْتُ أَنْ يَعْلَمَ قَوْمِي أَنَّكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَكَيْفَ لَا تَكُونُ كَذَلِكَ وَأَنْتَ الْمَطْرُودُ مِنْ حَرَمِي بَعْدِي لِمَحَبَّتِكَ لِأَهْلِ بَيْتِي فَتَعِيشُ وَحْدَكَ وَتَمُوتُ وَحْدَكَ وَيَسْعَدُ بِكَ قَوْمٌ يَتَوَلَّوْنَ تَجْهِيزَكَ وَدَفْنَكَ أُولَئِكَ رُفَقَائِي فِي الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ».[41]
از ابن عباس نقل شده: روزی نبی اکرم (ص) در مسجد قبا نشسته بودند و جمعی از اصحاب در نزد آن حضرت شرف حضور داشتند. حضرت فرمودند: اولین کسی که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. اصحاب که این کلام را شنیدند، برخی از آنها از جا برخاسته و بیرون رفتند و هر کدام سعی داشتند زودتر از دیگری به مسجد برگردد تا اولین نفر محسوب شده و بدین ترتیب، اهل بهشت گردد.
پیامبر (ص) که از حرکت ایشان آگاه گردید، خطاب به جماعت باقیمانده کرده و فرمودند: بهزودی جماعتی بر شما وارد میشوند که هر یک بر دیگری پیشی میگیرد. آن که به من بشارت دهد که ماه آذار خارج شده، اهل بهشت میباشد. جماعتی که بیرون رفته بودند، بازگشتند و در میان ایشان ابوذر (رض) بود. رسول خدا (ص) فرمودند: در چه ماهی از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا! ماه آذار، خارج شده است. پیامبر (ص) فرمودند: من خود، این را میدانستم؛ ولی خواستم این جماعت بدانند که تو مردی از اهل بهشت هستی و چگونه اینطور نباشد و حال آنکه بعد از من، تو را به جرم محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد میکنند و از آن پس، تنها زندگی کرده و درحالت تنهایی خواهی مرد و جماعتی به واسطهی تو، سعادتمند خواهند شد. آنها کسانی هستند که در تدارک و تدفین تو سعی خواهند نمود. ایشان رفقای من در بهشت جاودان خواهند بود؛ همان بهشتی که حق تعالی وعدهاش را به پرهیزکاران داده است.
بر اساس این روایت، وقتی پیامبر از آنها پرسید: ما در کدام ماه از ماههای رومی قرار داریم؟ تنها ابوذر پاسخ داد: از ماه آذار خارج شدهایم. آنگاه پیامبر فرمود: ابوذر، من، این مطلب را میدانستم؛ اما دوست داشتم اصحابم مردی را که اهل بهشت است، بشناسند.
از اینرو، بشارت به پایان یافتن ماه آذار، علامتی برای معرفی «ابوذر» است و ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد. پس، فرمایش پیامبر (ص) فقط در همان زمان و مکان، بهعنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی، دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن در همهی زمانها و مکانها.
متأسفانه، امروزه این حدیث، در بین برخی شیعیان آنگونه مطرح شده که هرکس در پایان ماه صفر، درِ هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد، او اهل بهشت خواهد بود!
نتیجهگیری
هر یک از ایام و لحظات، مخلوق خداوند متعال بوده و به خودی خود، نحس یا مبارک نمیباشد؛ بلکه اتفاقات بهوجودآمده در این زمانهاست که آن را در نظر ما مبارک و میمون یا نحس و بدیمن میگرداند. اینکه ماه صفر از ماههای نحس و غم، و ماه ربیع از ماههای شادی و امید است، روایات و مطالبی از بزرگان در این باره وارد شده است؛ اما دلالت این مطالب بر خصوص نکاتهایی مانند وعده به بهشت، تأیید نمیشود. ضمن آنکه با توجه به مقدمات گذشته و بیان تفصیلی روایت بشارت، ماه صفر، نحس نیست؛ بلکه به واسطهی وقایعی که در آن اتفاق افتاده، مردم عامی آن را نحس میدانند؛ مثلًا واقع شدن وفات رسول خدا (ص) در آن و یا به جهت آنکه این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذیالقعده، ذیالحجه و محرمالحرام) قرار گرفته که در این سه ماه، جنگ و قتال نبوده و در این ماه، شروع به قتال مینمودند.
بنابراین، اگر افرادی برخی اعمال و آداب انجامشده، از جمله، کوبیدن درِ هفت مسجد در اول ماه ربیع را به دین نسبت دهند، بدعت و حرام خواهد بود؛ چرا که بدعت در دین و شرع، به معنای «نسبت دادن چیزی به دین است که در واقع، جزء دین و شریعت نیست».
سرودن اشعاری مانند نمونهی زیر نیز قابل توجیه نبوده و از جمله خرافاتی است که بر سر زبانها افتاده است:
هفت روز نحس باشد در مهی
زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج
سه و پنج و سیزده با شانزده
بیست و یک با بیست و چهار و بیست و پنج
پینوشتها
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: نشر ساحل، ۲۱۲۷ش، ذیل واژه «سعادت».
- رسولی محلاتی، سید هاشم، کیفر گناه، تهران: نشر کتابخانه صدر، بیتا، ص ۱۷۲.
- مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، قم: نشر صدرا، ۲۱۷۱ش، ص ۷۱.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، پیشین.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، ص ۷۷۰؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، پانزدهم، ۲۱۷۲ش، ج ۱۱، ص ۰۱.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، پیشین، ص ۱۱۲.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، قم: مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، اول، ۲۱۲۱، ج ۱، ص ۱۱۴.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۲۰۴۲ق، ج ۲، ص ۲۱۷.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، قم: انتشارات صدرا، دوازدهم، ۲۱۲۷ش، ص ۱۰۱ (مجموعه آثار، ج ۱).
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، بیست و نهم، ۲۱۲۷ش، ج ۲۰، ص ۲۲۱.
- همان، ص ۲۲۷.
- مجموعه آثار استاد شهید مطهری، قم: انتشارات صدرا، ج ۱۱، ص ۷۱۱.
- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، پیشین، ص ۱۰۱.
- قمر، آیه ۱۹.
- فصلت، آیه ۱۶.
- حاقه، آیه ۷.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۲۱.
- دخان، آیه ۳.
- قدر، آیه ۱.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۲۱.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، دوم، ۲۰۴۱ق، ج ۱۱، «باب ۳۱: ما روی فی سعادة ایام الاسبوع ونحوستها»، ص ۱۲۲–۱۲۱.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۲۷.
- محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، قم: موسسه آل البیت، اول، ۲۰۴۲ق، ج ۲، ص ۱۴۱.
- قمر، آیه ۱۹.
- کاشفی سبزواری، حسین بن علی، مواهب علیه، تحقیق: سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات اقبال، ۲۱۱۷ش، ص ۱۲۷۰؛ کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران: کتابفروشی محمدحسن علمی، ۲۱۱۱ش، ج ۷، ص ۲۴۴؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، دمشق: مطبعه الترقی، اول، ۲۱۲۱ق، ج ۲، ص ۱۲۱.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۲۰۴۰ق، ج ۱، ص ۲۱۱.
- شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اول، ۲۱۱۱ش، ج ۱، ص ۱۲۲–۱۲۷.
- شیخ صدوق، علل الشرایع، قم: کتابفروشی داوری، اول، ۲۱۲۱ش، ج ۱، ص ۱۲۲.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۱.
- ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۱.
- مجلسی، محمدباقر، زاد المعاد، محقق و مصحح: علاءالدین اعلمی، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات، اول، ۲۰۱۱ق، ص ۱۱۴.
- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، دوم، ۲۰۲۱ق، ج ۲، ص ۰۱۱.
- شیخ صدوق، الخصال، قم: نور وحی، اول، ۲۱۲۲ش، ج ۱، ص ۱۲۱.
- همان، ص ۱۲۲.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۲۲–۲۲۷.
- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، محقق و مصحح: علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، دوم، ۲۰۴۰ق، ص ۰۱۲–۰۲۱.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، پیشین، ج ۱۱، ص ۰۷.
- نوری، حسین، مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۲.
- شیخ صدوق، علل الشرایع، پیشین، ج ۲، ص ۲۷۱.
- هدایه الأنام إلی وقایع الأیام، محدث قمی، ص ۱۱؛ مفاتیح الجنان، ص ۱۱۱.
- شیخ صدوق، معانی الأخبار، قم: انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چهارم، ۲۰۲۲ق، ص ۱۴۰.














