مجلس دوازدهم

سیره عبادی امام سجاد(ع)

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی

درآمد

بررسی سیره مختلف زندگی ائمه معصومین(ع) از جهات مختلفی حائز اهمیت است؛ تا آنجا که بدون پرداختن به این سیره‌ها، ابعاد مختلف زندگی پربرکت ایشان با همه درایتی که دارند، با شبهات مواجه خواهد شد.

در لایه‌دیگر، پژوهش در سیره اجتماعی، سیاسی و اخلاقی ائمه معصومین(ع) الگویی مناسب برای عقل‌مندشدن شیوه زندگی ماست. امام سجاد(ع) یکی از شخصیت‌ها و اسوه‌هایی است که پرداختن به شیوه زندگی ایشان از بایسته‌هاست؛ زیرا شبهات متعددی درباره زندگی سیاسی و اجتماعی حضرت ایجاد شده است. برخی انتقاد دارند که ایشان تنها به عبادت می‌پرداخته و از وضعیت جامعه و حکومت زمان خود بی‌اطلاع و به آن بی‌توجه بوده است[۱]؛ در حالی که ایشان ضمن بررسی وضعیت تصور خود، به بررسی حکومت و وضع مشرق جهان اسلام می‌پرداخته است؛ با این تفاوت که این امر برای جامعه در قالب دعا و عبادت نمود می‌یافته است.

این بحث در محورهای زیر سامان می‌یابد:

۱. وضعیت جهان اسلام در عصر امام سجاد(ع)

حیات امام زین‌العابدین(ع) مصادف با دوران ترس و وحشت پس از واقعه عاشورا و حکومت ظالم بنی‌امیه بوده است. به گونه‌ای که مردم به این باور رسیده بودند که هرگونه قیام علنی محکوم به شکست است. همچنین شکست مردم مدینه در «واقعه حره» و شکست مردم مکه در قیام توابین، موجب تغییر رویکرد مبارزه مسلحانه علیه حاکمان ظالم شد. مسعودی در توصیف اوضاع زمان امام(ع) می‌گوید: حضرت سجاد(ع) در محیطی دشوار امامت را بر عهده گرفتند و به صورت مخفی و با تقیه شدید به تربیت انسان‌ها همت گماشتند تا بتوانند مسیر اصلی اسلام و تشیع را در راه خود حفظ کنند[۲].

۳۵ سال از امامت حضرت با خلافت عبدالملک بن مروان مصادف شده بود[۳]. این حاکم ظالم در بسیاری از مناطق، فضایی ترسناک برای دوستداران اهل بیت(ع) به وجود آورده بود و با گماردن حاکمان جابر، هرگونه دادخواهی و مطالبه‌گری را در دل مردم مظلوم آن زمان خفه کرده بود. دوران بسیار سختی پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش به وجود آمده بود، به گونه‌ای که سجاده‌نشینی ایشان از ذهن مردم پاک می‌شد. سخن‌گیری‌های هشام بن اسماعیل، حاکم وقت مدینه بر خاندان اهل بیت(ع) و دوستانشان چنان بود که حتی اگر کسی از مرگ پدرش خبر می‌داد، به برخوردهای او می‌شد[۴]. لذا در چنین شرایطی، امام سجاد(ع) به اجبار از روش‌های دیگر برای تبیین، توسعه و ترویج فرهنگ دینی در تقابل با حاکمان جور بهره می‌برد.

۲. دعا؛ بهترین شیوه مبارزه

در اسلام، عبادت دارای ابعاد مختلفی است که متأسفانه تنها به جنبه فردی آن همچون نماز و روزه اشاره شده است؛ در حالی که عبادت در یک نگاه کلی، علاوه بر بعد فردی، دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و… است. سیره امامان(ع) سرشار از معارف بلند الهی است که در همه جای زندگی ایشان به چشم می‌خورد. مناجات با حضرت حق و دعاهای انسان‌ساز ایشان در جایگاه آن بی‌نظیر، خدمت به مردم با هدف رضای پروردگار، همه از سلوک معنوی ایشان در برابر قادر متعال حکایت دارد.

دعا و نیایش برای ائمه معصومین(ع) به‌مثابه حلقه‌های ارتباط عالم امر به عالم لاهوت، حلقه وصلی به سوی محبوب است که در هر زمان‌ای برای این ارتباط تشرفی بهره می‌برد. امام کاظم(ع) در مواقع بسیاری برای روشن‌سازی حقایق بیرون برای دعا ترجیح می‌داد و این نشان‌دهنده جایگاه ذاتی ایشان به عنوان بنده‌ای عابد و توبه‌کار است[۵]. دعا و نیایش و عبادت و معنویت برای امام سجاد(ع) بهترین روش برای معرفی معارف اسلامی و مبارزه با جور زمان بوده است.

ایشان با درک دقیق و با شناختی که از مقتضیات زمان خود داشت، به این نتیجه رسید که بهترین شیوه برای ادای وظیفه امامت، مقابله با حاکمان و روشن‌کردن چشمان مردم و اشکارکردن عملکرد ظالمانه حکومت، استفاده از سلاح دعا به جای مبارزه مسلحانه است. حضرت در قالب دعا و نیایش، مفاهیم عمیق‌اندیشانه‌ای را برای مردم بیان می‌کرد. از جمله روشن‌گرایی‌های حضرت در باب ظالم‌بودن حکومت و مشروع‌نبودن اقدامات آن، دعای چهر و هشتم صحیفه سجادیه است؛ آنجا که در خطبه قربان مصادف با روز جمعه استفاده می‌کنند و می‌فرمایند:

«پروردگارا! این مقام [حکومت] را مخصوص خلفای تو و برگزیدگان تو و جایگاه امنای تو در زمین بلند است که ایشان را به آن اختصاص دادی، زمامداران آن را به زور برداشتند و تقدیر آن به دست توست، و این تقدیر توست و درمان تو مغلوب می‌شود و از تدبیر محتوم، به هرگونه که بخواهی و هرجا که بخواهی، رسانیده می‌شود و تو به هرگونه که اراده کنی تواناتر و در تدبیر خود متهم نیستی. پس، برگزیدگان و خلفای تو مغلوب و مقهور شدند و حقشان از رف رفت. اکنون می‌بینم که احکام دگرگون شده و کتابت به یک سو انداخته شده و فرایض تو به روش تو به جایی دیگر شده و سنّت‌های پیامبرت متروک مانده است[۶].»

حضرت در جای دیگر از دعاهای خود به صراحت حکومت وقت را حکومت ظالم می‌خواند و از خداوند می‌خواهد که دعایش را برای برقراری عدل و اصفا در جامعه بپذیرد تا بتواند سنت‌های متروک پیامبر اسلام(ص) را با حرمت دینی احیا کند. ایشان در دعای ۳۰ صحیفه سجادیه، در محضر پروردگار تضرع می‌کند:

«اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَ ذَلِكَ فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحًا يَسِيرًا؛ بار الها! ولی خود را به سپاس آنچه بر او انعام کردی، الهام کن و ما را نیز به شکر وجود مبارکش ملهم فرما و از جانب خویش قدرتی یاوریدهنده به او ببخش و درهای رامیابی را سهل و آسان به رویش بگشای؛ وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ، وَ أَمِدَّهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ: او را به قوی‌ترین تکیه‌گاه خود مدد ده و او را پشتیبانی کن و بازویش را توان بخش و به نظر لطف و عنایت خود مراقبت و به حفظ خویش حمایت کن و او را به‌وسیله ملائکه خود یاری ده؛ وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ عَنْ سَبِيلِكَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجًا وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ، وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَى أَعْدَائِكَ: به وسیله او کتاب و حدود و شرایع و سنّت‌های رسول(ص) را بر پا دار و آنچه از معالم دینت را که ستمگران میراندند، به وسیله او زنده کن و به وسیله او صدای ستم را از راه خود پاک درآ و آن بری را از راه خود برطرف کن و به وسیله او آنان را که از صراط تو منحرف شده‌اند، از سر راه بردار و به وسیله او آنان را که قصد ایادت راه تو را دارند، از سر راه بردار و دلش را در حق دوستانت نرم کن و دستش را بر دشمنانت گشوده کن[۷].»

ترس و وحشت از دستگاه حکومت ظالم بنی‌امیه در دوران امامت حضرت زین‌العابدین(ع) به گونه‌ای بود که حتی حضرت برای پاسخ به اشتباه انتقادکنندگان برخی گمراهان، از تقیه استفاده می‌کرد. در روایتی منقول است که روزی حضرت در مسجد رسول خدا(ص) مشغول عبادت بود که شنید مردی خداوند تبارک و تعالی را به بندگانش تشبیه کرده است. ایشان از سخن این گروه گمراه به هراس افتاد و به خود لرزید. برخاسته و به سمت قبر منور رسول خدا(ص) آمد و با صدای بلند با پروردگار خویش اینگونه به مناجات پرداخت:

«بار خدایا! قدرت تو اشکار گشته؛ در حالی که هیبت جلال تو پدیدار است؛ از این رو تو را شناخته و تو را با اوصاف مادی توصیف کرده و بی‌چون تو را انگور یافته، تو را شبیه ساخته‌اند. بار خدایا! همانا من از رسالی که تو را به مادیات شبیه ساخته‌اند، بیزارم، خدایا! چیزی همانند تو نیست و تو را درک ننموده‌اند…[۸]»

با دقت در این دعا درمی‌یابیم که چگونه حضرت برای موعظه و ارشاد مأبور به تقیه بوده و موعظه خود را در قالب دعا بیان می‌کرده‌اند.

۳. معرفت و انگیزه عبادت در سیره عبادی امام

بالاترین درجه تعالی برای یک انسان کامل، ارتباط با خالق بی‌همتا و حضور در محضر پروردگار در تمامی لحظات زندگی است؛ زیرا اگر قلب انسان منور به نور ایمان شود، آثار آن در صورتش ظاهر می‌شود. لذا در هر حالی خود را در محضر او حاضر و خداوند را ناظر بر رفتارش می‌بیند و قلب و ضمیرش همیشه در ذکر اوست و از یادش یک لحظه غافل نمی‌شود. امام سجاد(ع) در تمامی لحظات زندگی‌اش چنین بود. حلقه گمشده وصل خویش به سوی معبود را در عبادت او می‌دید و از هر دردی برای رسیدن به آن دردی داشت. ایشان عبادت را از روی ترس از عقاب یا شوق به نعمات بهشتی انجام نمی‌داد؛ بلکه خداوند را شایسته بندگی می‌دانست. ایشان از انگیزه خود برای عبادت و پرستش خدای متعال چنین می‌فرمایند:

«من دوست دارم که عبادتم، به انگیزه و از روی شخصی خود و برای رسیدن به ثواب‌های آن نباشد؛ مانند بنده طمعکاری که اگر خواسته‌هایش تأمین شود، عملش را انجام می‌دهد؛ وگرنه می‌رود. یا مانند بنده بدی که اگر ترس از مؤاخذه و عقاب داشته باشد، هیچ‌گاه نمی‌رود.»

از حضرت سؤال شد: پس شما به چه انگیزه‌ای خدا را عبادت می‌کنید؟ فرمودند: این عملها و الطاف درخور شأن است که او را مستحق عبادت و سزاوار پرستش می‌داند[۹].

۴. سیره امام سجاد(ع) در عبادت

امام سجاد(ع) را آقا و سرور عبادت‌کنندگان می‌خوانند[۱۰]. حافظ برسی در توصیف حالات عبادت ایشان می‌سراید:

«وَ كَانَ يُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلِ أَلْفَ رَكْعَةٍ حَتَّى مَاتَ؛ و در روز و شب هزار رکعت نماز می‌خواند تا آنکه از دنیا رفت[۱۱].»

نماز در سیره عبادی امام

در حالات آماده‌شدن ایشان برای نماز نقل شده‌اند که آن حضرت هرگاه می‌خواست وضو بگیرد و برای نماز مهیا می‌شد، رنگش تغییر می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که از او پرسیدند: ای پسر رسول الله! چرا در موقع وضو حال شما تغییر می‌کند؟ می‌فرمود: می‌دانید، برای رسیدن به خدمت چه کسی خود را مهیا می‌کنم؟[۱۲] در روایت دیگری ثبت شده است که حضرت سجاد(ع) در اوقات نماز، رنگ صورتش متغیر و اضطراب و لرزه در بدن مبارکش هویدا می‌شد. وقتی علت این حالت را از او جویا شدند، فرمودند: خداوند در قرآن فرموده است: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ؛ پس چنانکه مأمور شده‌ای استقامت کن[۱۳].» می‌ترسم که آن نمازی را که به آن امر شده‌ام، چنانکه باید به جا نیاورم، مبادا که رضای پروردگار عالم باشد[۱۴]. امام باقر(ع) در وصف نماز پدر بزرگوارشان می‌فرماید: وقتی جد بزرگوارم امام حسین(ع) برای نماز برمی‌خاست، رنگ صورتش دگرگون می‌شد و چون به سجده می‌رفت تا آنگاه که از سجده برمی‌خاست، سر و جانش در اضطراب بود[۱۵].

حضرت زین‌العابدین(ع) در اوصاف نمازگزاران، روایتی را از جد بزرگوار خود حضرت علی(ع) نقل می‌فرماید: روزی ایشان نماز گزارد و [به عبادت مشغول شد] تا آنگاه که آفتاب طلوع کرد؛ بعد از آن متوجه مردم شد و فرمود: به خدا سوگند! گروهی قبر از ما گذشتند که همواره خدا را سجده می‌کردند. آنها در حال قیام و سجده، خدا را پرستش می‌کردند [در حالی که] چهره‌ها و دست‌های خود را بر زمین می‌گذاشتند، گویا صدای آتش در گوششان طنین‌انداز می‌شد، هنگامی که جام خدا به میدان می‌آمد، ما ندی درختان میلرزیدند[۱۶].

روایات فراوانی بر اهمیت بُعد خوش و معنوی بودن نماز وارد شده است؛ تا آنجا که آن را از اخلاق پیامبران دانسته‌اند[۱۷]. عبدالله بن حارث می‌گوید: علی بن الحسین(ع) شیشه عطری در محراب خود داشت. هرگاه برای ادای نماز به آن محراب داخل می‌شد، آن عطر را برمی‌داشت و به خود می‌مالید[۱۸]. ایشان به نقل از امام صادق(ع) در هنگام نماز خشن‌ترین لباس‌ها را به تن می‌کرد[۱۹]. شدت علاقه حضرت به عبادت به‌خصوص در رکوع نماز چنان بود که عمر بن شمر از جابر جعفی از امام باقر(ع) روایت می‌کند که آن حضرت فرمود: علی بن حسین(ع) در هر شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواند و [هنگام نماز چنان از خود بی‌خود می‌شد که] باد او را مانند خوشه گندم به این سو و آن سو می‌برد[۲۰]. عبدالله بن علی بن حسین می‌گوید: پدرم در شبانه‌روز آنقدر نماز می‌خواند که دیگر از خستگی نمی‌توانست به سوی بستر خود بیاید؛ انگار که به طرف خواب می‌رود[۲۱]. در روایت دیگر امام باقر(ع) می‌فرماید: پاهای مبارکش در اثر ایستادن در نماز پینه بسته بود[۲۲].

حضرت به عبادت علاقه وافری داشت؛ اما ایشان همه اینها را در برابر عبادت جد بزرگوارشان حضرت علی(ع) هیچ می‌دانستند. روزی درد دندان به ایشان عارض شد؛ به گونه‌ای که به بسترش افتاد. مشاهده کرد که پدرش در حال عبادت کاملاً رنگ صورتش تغییر کرده و از بیداری شبها صورتش زرد شده و از گریستن چشم‌هایش ورم کرده و پیشانی‌اش از اثر سجده پینه بسته و پاهایش از اثر قیام برای نماز ورم کرده است. حضرت امام باقر(ع) فرمود: من هنگامی که پدرم را در این حال مشاهده کردم، از مشاهده وضع او متأثر شدم و گریه کردم. پدرم در این حال در حال ذکر بود؛ پس از مدتی متوجه من شد و گفت: ای پسرک من! بعضی از آن اوقات را به من بده که در آن‌ها عبادت علی(ع) را وصف کرده‌اند. من کتاب‌ها را به پدرم دادم و او مقداری از آن‌ها را قرائت کرد؛ پس از آن این کتاب را با اعراضی تمام گذاشت و فرمود: کسی که توانایی مانند من دارد، آیا می‌تواند عبادت علی بن ابی‌طالب(ع) را انجام دهد؟[۲۳]

روزه در سیره عبادی امام

یکی از ویژگی‌های خاص امام سجاد(ع) امساک و روزهداری ایشان در طول زندگی‌شان بود. علاقه وافر ایشان به عبادت به‌خصوص در حال گرسنگی از خصوصیات و سیره همیشگی عبادت ایشان به شمار می‌رود. از حضرت پرسیدند: امام را در طول سال‌های زندگی چگونه یافتی؟ گفت: خلاصه بگویم یا مفصّل؟ گفتند: نه؛ مختصر. گفت: هرگز روز برایش غذای آماده‌ای ندیدم [پیوسته روزه داشت] و هرگز شب برایش بستر گستردم [شب‌ها پیوسته به عبادت مشغول بود][۲۴]. امام صادق(ع) می‌فرماید: جد بزرگوارم، امام زین‌العابدین بسیار زیاد عبادت می‌کرد. روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به قیام به سر می‌برد؛ به‌گونه‌ای که باورکردنی نبود[۲۵].

امام صادق(ع) در بیان روزهداری ایشان می‌فرماید که جد بزرگوارشان امام سجاد(ع) روزه دو ماه شعبان و ماه رمضان را موجب توبه در پیشگاه خدای متعال می‌دانستند[۲۶]. امام سجاد(ع) با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان آن را با اوصافی همچون ماه توبه، ماه مغفرت و رحمت، ماه ادای دین آتش جهنم و ماه رسیدن به بهشت یاد می‌کرد و از خدای متعال می‌خواست که ایشان را در این ماه مبارک به عبادت و طاعت مود، بپذیرد[۲۷]. ایشان در این ماه به دعا و مناجات و استغفار سفارش می‌کرد و می‌فرمود: «فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَيَدْفَعُ بِهِ عَنْكُمُ الْبَلَاءَ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَيَمْحَى بِهِ ذُنُوبَكُمْ؛ دعا بلاها را از شما دفع می‌کند و استغفار گناهان شما را محو می‌کند[۲۸].»

در فضیلت روزه‌داران همین بس که پیامبر عظیم‌الشأن اسلام سفارش بسیار بر آن کرده و ثواب آن را معادل با آزادکردن بنده و امحای گناهان گذشته دانسته‌اند[۲۹]. حضرت زین‌العابدین(ع) با تمسک به سیره جد بزرگوارشان هنگامی که روزه‌های مستحبی فرا می‌رسید، گوسفندی را ذبح می‌کرد و آن را پاک می‌نمود و آن را می‌پختند؛ پس شامگاهان به سوی دیگ خم می‌شد تا در حال روزه‌داشتن بوی آن را بیابد و آنگاه می‌فرمود: روسفیدان بیایید، برای خانواده دل‌اندوهان از این غذا بکشید؛ برای خانواده دل‌اندوهان غذا بکشید تا همگی آن به پایان رسد؛ پس آنگاه نان و خرما می‌آورد و شام آن حضرت همان بود[۳۰].

حج در سیره عبادی امام

حج یکی از عباداتی است که بسیار بر آن سفارش شده است. امام سجاد(ع) بسیار بر این امر تأکید و سعی فراوانی برای به‌جا آوردن آن داشتند. ایشان درباره اهمیت برپایی حج می‌فرمایند: حج و عمره به‌جا آورید تا بدن‌هایتان سالم و روزی‌تان وسیع و ایمانتان شایسته شود[۳۱]. اهمیت سفر حج آنقدر زیاد بوده است که حضرت به رسولی که تشرف داشتند، می‌فرمایند: ای گروه رسولی که حج کرده‌اید، حاجیان را چون از سفر بازگردند به سوی خانه و خانواده و چهره خندان استقبال کنید، دست‌هایشان را بفشارید و ایشان را ببوسید[۳۲]. در این صورت در پاداش آن شریک و سهیم خواهید شد[۳۳].

شدت علاقه امام زین‌العابدین(ع) به سفر معنوی حج چنان بود که در روایتی از امام باقر(ع) نقل می‌شود که امام سجاد(ع) ماده شتری داشت که ۲۰ سفر بر او به حج رفته و یک بار هم به او هدیه داده بود[۳۴]. تشرف به سفر حج آنقدر برای ایشان دارای اهمیت بود که هرگاه مهیای سفر حج یا عمره می‌شد، وضو می‌ساختند و دو رکعت نماز می‌گزارد و بعد از آن سوره‌های حشر، الرحمن، معوذتین و توحید را به همراه مناجات با پروردگار متعال می‌خواند و خیر دنیا و آخرت را از محضر پروردگار مسئلت می‌داشت[۳۵].

در حالات معنوی حضرت در ایام حج نقل شده‌اند که هنگام محرم‌شدن با قرائت تلبیه و گفتن «لبیک» از هوش می‌رفت و از بالای اسب به زمین می‌افتاد. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، فرمودند: از ترس این که پروردگار عالم در جواب لبیکم بگوید: «لا لبیک و لا سعدیک[۳۶].»

سعی حضرت بر این بود که هنگام سفر حج بهترین توشه‌ها را به همراه خود بردارد. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) روایت می‌کند: چون امام سجاد(ع) به سفر و حج عمره می‌رفت، از بهترین توشه‌ها مانند بادام و شکر و آردهای گرم و محلی برمی‌داشت[۳۷].

محمد بن ابی‌حمزه در مورد گریه‌های ایشان در نماز از پدرش نقل می‌کند: شبی حضرت علی بن الحسین(ع) را در حال نماز در محراب دیدم که نماز می‌گزارد و قیام آن را طول داد؛ تا به حدی که گاهی بر پا می‌ایست و گاهی بر پا چپ تکیه می‌داد؛ سپس شنیدم با صدایی مانند شخص گریان می‌گفت: ای آقای من! آیا مرا عذاب می‌کنی با اینکه دوستی تو را در دل دارم؟ هر آینه به حقت سوگند! اگر چنین کنی میان من و مردمی جمع می‌کنی و مرا با مردمی گرد می‌آوری که در طول زمان به خاطر تو با آنان دشمنی کرده‌ام[۳۸].

لاوی بن یحیی می‌گوید: در شبی وارد حجره شدم. در آن هنگام علی بن حسین(ع) وارد شد. مدتی نماز خواند و پس از آن به سجده رفت. گفتم: اکنون مرد صالحی از خاندان نبوت به سجده رفته و کسی نیست، گوش دهم تا آن حضرت در سجده چه می‌گوید. پس از آن گوش دادم. حضرت می‌گفت: «عَبْدُكَ بِفِنَائِكَ، مِسْكِينُكَ بِفِنَائِكَ، فَقِيرُكَ بِفِنَائِكَ، سَائِلُكَ بِفِنَائِكَ يَسْأَلُكَ؛ بنده روچکته به درگاهت آمده، بیچاره است به درگاهت آمده، فقیرت به درگاهت آمده، درخواست‌کننده به درگاهت سر به سجده نهاده است.» ابن لاوی گوید: من این جملات را در هر گردش‌گری که خواستم، خداوند او را در رحمت[۳۹].

در وصف هیبت و عظمت حضرت سیدالساجدین(ع) در سفر حج روایات فراوانی داریم. برای نمونه هنگامی که ایشان حج به‌جا می‌آورد، تمامی حاضران مردم مکه محو تماشای شخصیت بزرگ و باعظمت ایشان شده بودند. نقل است که هشام بن عبدالملک روزی در مسجدالحرام در حال طواف بود و گروهی از مردم شام به طواف آمدند. ناگاه دید، امام سجاد(ع) طواف می‌کند و مردم برای او راه باز می‌کنند. هشام در پاسخ همراهان خویش که از هویت امام سجاد سؤال می‌کردند، خود را به ادا زد و پرسید: می‌دانید، این جوان کیست؟ در این لحظه، شاعر معروف اهل بیت(ع) فرزدق حاضر بود؛ پس در همان لحظه برای معرفی آن بزرگوار اشعاری بس پر معنا و مفهومی در وصف ایشان سرود:

«هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
این مرد کسی است که سنگریزه‌های مکه جای پای او را می‌شناسند، خانه خدا و بیابان‌های حرم او را می‌شناسند.

هَذَا عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَيْرُهُ عَلَى الْعِبَادِ وَ هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ
این بهترین همه بندگان خداست، این همان مرد پرهیزکار و پاک و پاکیزه است که سرور [خدا در زمین] است.

وَ لَا يَقُولُونَ إِذَا جَاءَ بِذَاكَ لَكِنْ يَقُولُونَ مَا لِضَرَّاءَ تَمْشِي إِلَى الْحَجَرِ
هرگاه قریش او را دیدند، گفتند: به جوانمردی و بزرگواری این مرد کرامت و جوانمردی پایان می‌پذیرد[۴۰].»

پی‌نوشت‌ها

[۱]. ابن‌سعد کاتب واقدی، طبقات الکبری، ج ۱، ص ۵۱۱.
[۲]. مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۹۱.
[۳]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۱۴۴، به نقل از امام سجاد(ع): «مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةَ، أَکْثَرُ أَهْلِهَا أَعْدَاءٌ لَنَا.»
[۴]. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۱۹۵.
[۵]. شیخ مفید، الإرشاد، ج ۲، ص ۱۸۷.
[۶]. صحیفه سجادیه، دعای ۴، ص ۱۹۳.
[۷]. همان، دعای ۳۰، ص ۱۹۳.
[۸]. شیخ مفید، الإرشاد، ج ۲، ص ۱۸۰.
[۹]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷، ص ۲۰۳.
[۱۰]. همان، ج ۴۶، ص ۷.
[۱۱]. حافظ برسی، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین، ص ۱۷۱.
[۱۲]. ضربن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۳.
[۱۳]. هود، آیه ۱۱۲.
[۱۴]. شهید ثانی، شرح مصباح الشریعه، ص ۱۸۷.
[۱۵]. کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۳۰۰.
[۱۶]. فیض‌الله بن حسن طبرسی قمی، ایمان و کفر (ترجمه جلد ۶۴ بحار الأنوار)، ج ۲، ص ۱۰۵.
[۱۷]. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۴.
[۱۸]. همان، ج ۳، ص ۳۰۰.
[۱۹]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۸۴، ص ۲۳.
[۲۰]. شیخ مفید، الإرشاد، ج ۲، ص ۱۴۵.
[۲۱]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۷۰.
[۲۲]. همان، ج ۴۶، ص ۵۴.
[۲۳]. ضربن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۹۷.
[۲۴]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۶۱.
[۲۵]. همان، ص ۶۵.
[۲۶]. کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۷۸: «کَانَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ یصُومُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ.»
[۲۷]. همان، ص ۱۰۵.
[۲۸]. همان، ص ۱۰۸.
[۲۹]. شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۷.
[۳۰]. همان، ص ۱۸۹.
[۳۱]. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۸۷.
[۳۲]. شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳.
[۳۳]. کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۲۵۵.
[۳۴]. همان، ج ۴، ص ۲۵۱.
[۳۵]. همان، ج ۴، ص ۱۰۸.
[۳۶]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۹۶، ص ۱۶۷.
[۳۷]. کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۱۲۵.
[۳۸]. همان، ج ۳، ص ۳۲۵.
[۳۹]. ضربن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص ۲۵۳.
[۴۰]. شیخ مفید، الإرشاد، ج ۲، ص ۱۴۵.

لینک کوتاه مطلب : https://hamyar.ofoghandisha.com/?p=58661

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *