مجلس پنجم

جلوه‌های بندگی خدا در کربلا
حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اصغر ثنایی

درآمد

صدها سال پیش، در سرزمینی تفتیده و خشک، حادثه‌ای رخ داد که به‌حق، ام «تاسوعا» و «عاشورا» گردید و با پیام‌هایی متعالی، قدم به صحنه تاریخ نهاد و سرانجام با دل‌های عاشقان و حقیقت‌جویان عالم، پیوندی جاودانه یافت. این حادثه اگرچه در زمانی محدود و در مکانی خاص پدید آمد، اما جلوه‌های الهی آن، جهان‌ها را درنوردید و بر بلندای جان و اندیشه بشر ماندگار شد.

حال، این پرسش پیش می‌آید که راز جاودانگی و جهانی‌شدن قیام امام حسین(ع) چیست؟ و تاسوعا و عاشورای حسینی چگونه مرزهای جغرافیایی را پشت سر نهاده، حتی صاحبان اندیشه و ادیان دیگر را شیفته خود کرده است؟ بی‌تردید، عوامل متعددی در این زمینه تأثیر داشته‌اند؛ اما یکی از مهم‌ترین آنها، همان بندگی و تسلیم خالصانه در برابر خداست که ریشه تمامی قیامِ هدایت‌گرانه آن حضرت بوده است. در این نوشتار، برخی از جلوه‌های بندگی الهی را در قیام حسینی بررسی می‌کنیم.

۱. شناخت معبود

بندگی حقیقی، همواره با معرفت همراه است؛ معرفتی که سبب جلال و جمال حق در دل می‌شود و موجب رشد انسان در برابر ذات تعالی می‌گردد؛ زیرا بدون معرفت، عبادت احتمالاً چیزی بیشتر از حرکات جسمانی نخواهد بود. بنابراین، معرفت، لازمه بندگی واقعی است.

انسان برای این‌که به بندگی ابراهیمی شود، به شناخت معبود خویش محتاج است و باید بداند که در هر لحظه، یادآور پروردگار است و اوست که سرچشمه همه نعمت‌هاست: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛[۱] ای مردم! شما نیازمند به خدایید و تنها خداست که بی‌نیاز و شایسته ستایش است».

یاد انسان به شناخت خدا، حقیقتی ژرف است که در واقع، در سرشت هر موجودی نهفته است. سخنان و رفتارهای حکیمانه امام حسین(ع) در تمامی مراحل قیام عاشورا، گواه روشنی بر اهمیت شناخت و یاد معبود در مسیر عبادت است:

«إِلَهِی تَرَى حَالِی وَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی؛[۲] ای خدای من! تو حال دار مرا می‌بینی و از فقر و پریشانی من آگاهی و ندای دردمند و اواز پنهان مرا می‌شنوی».[۳]

در حقیقت، هرچه شناخت انسان به خدا بیشتر باشد، یاد او به مبدأ آفرینشش افزون‌تر است. امام حسین(ع) در دعای خود در حال فقر و نیازمندی به معبود چنین بیان می‌کند:

«إِلَهى أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لَا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی؛[۴] خدایا! من در حال توانگری هم فقیرم، پس چگونه در حال تهیدستی‌ام فقیر نباشم؟»

معرفتی که برخاسته از دل و آمیخته با سرشت انسان باشد، سبب می‌شود انسان وجود همیشه‌حاضرِ خدا را حس کند و خویش را در محضر او ببیند. امام حسین(ع) در دعای خود می‌فرماید:

«مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ…؛[۵] [خدایا!] کی از نظر غایب بوده‌ای که نیازمند دلیلی باشی تا به سوی تو راهنمایی کند؟»

۲. عشق به معبود

تشنگی و معرفت، لازم و ملزوم یکدیگرند و هرچه قلمرو معرفت گسترده‌تر باشد، میدان تلاقی با محبوب نیز بیشتر خواهد بود. امام حسین(ع) عاشق خداست و همین عشقِ خالص است که او را در پیشگاه حضرت تعالی ابرومند ساخته است. به همین سبب، ارادتمندان آن حضرت چنین از خدا به واسطه او درخواست می‌کنند:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلَامُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ؛[۶] خدایا! به واسطه حسین(ع) مرا در دنیا و آخرت نزد خودت ابرومند ساز».

امام نیز همین عشق را داشتند. از میان عشق به خداست که در برابر همه آنچه بر او گذشت، تنها زیبایی دید و در برابر سؤال قنوت‌دار عبیدالله بن زیاد پاسخ داد: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا؛[۷] جز زیبایی ندیدم».

۳. عبادت و نیایش

شناخت خداوند، زمینه عشق به معبود را فراهم می‌کند و عشق نیز زمینه‌ساز ستایش و عبادت صادقانه حضرت اوست. خلوت با معبود و مناجات با او در قالب عبادت، بالاترین جلوه بندگی است؛ چنان‌که حسین(ع) در این خلوتگاه، سر تعظیم بر آستان قدس می‌ساید و همنوا با فرشتگان الهی، معبود را تسبیح می‌گوید و نعمت‌هایش را در قالب پرسش حمد می‌کند:

«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ وَ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ؛[۸] خداوند، موجودات را برای شناخت خودش خلق کرد و چون او را شناختند، باید او را عبادت کنند و با عبادت او، از عبادت غیر او بی‌نیاز شوند».

دعا و مناجات، بسان آب حیات در زندگی ابو عبدالله(ع) جریان داشت؛ اما اوج آن، در شب عاشورا به اوج خود رسید که به بیان نمونه‌هایی از آن بسنده می‌شود:

۱. در صحرای کربلا، امام به برادرش ابوالفضل(ع) فرمود: به سوی دشمن برو و امشب را مهلت بخواه تا به عبادت پروردگارم بپردازم. آن‌گاه فرمود: «لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَنَدْعُوهُ وَهُوَ یَعْلَمُ إِنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلَاةَ؛[۹] امید است که امشب را مهلت دهند تا با خدای خویش به نیایش بپردازیم؛ زیرا او می‌داند که من همواره نماز را دوست داشته‌ام».

۲. در شب عاشورا، خیمه‌گاه حسین(ع) جلوه‌گاه زیباترین صحنه‌های نیایش و عبادت بود. از این‌رو، گفته شده: «وَبَاتَ الْحُسَیْنُ وَأَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَلَهِمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَسَاجِدٍ؛[۱۰] یاران امام، به همراه او شب تا صبح را به نیایش گذراندند و در حال رکوع و سجود و قیام و قعود به سر می‌بردند».

۳. از دینب بنت عمرو نقل شده: «در شب عاشورا، از خیمه خود بیرون شدم تا به خیمه برادرم حسین بروم و او را دلداری دهم. وقتی نزدیک خیمه او شدم، دیدم برادرم در حال مناجات و نیایش است. با خود گفتم: در چنین لحظه‌ای، سزاوار نیست مزاحم او شوم؛ پس بازگشتم».[۱۱]

۴. این‌ها، تنها بخشی از جلوه‌های بندگی بود؛ اما پردرخشان‌ترین آنها، نیایش‌هایی است که امام در واپسین لحظات زندگی خود، در حالی که بر خاک کربلا افتاده بود، بیان کرد:

«…یَا رَبِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، مَالِی مَنْ سِوَاکَ وَلَا مَعْبُودَ غَیْرُکَ، …یَا غِیَاثَ مَنْ لَا غِیَاثَ لَهُ؛[۱۲] ای پروردگار! هیچ معبودی جز تو نیست! ای فریادرس فریادخواهان! هیچ پناه‌گاهی جز تو ندارم، ای پناه بی‌پناهان!»

۴. خشنودی

از دیگر جلوه‌های بندگی، رضامندی و خشنودی از تقدیر و اختیار الهی است. این خشنودی، زمانی حاصل می‌شود که انسان باور کند راه‌های خدا مبتنی بر عدل و حکمت است. از این‌رو، امام در دعای خود، اراده الهی را جلوه عدالت بیان کرده، خود را در برابر آن تسلیم می‌کند: «عَدْلٌ فِینَا قَضَاؤُکَ؛[۱۳] قضای تو در حق ما، عدل است».

بر این اساس، حرکات امام حسین(ع) همه بر اساس امر الهی و جلب رضای پروردگار بوده و تا آخرین لحظه نیز بر این عهد و پیمان استوار ماند؛ چنان‌که امام در لحظه شهادت فرمود:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَأَنْکِرُ الْمُنْکَرَ وَإِنِّی أَسْأَلُکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ بِحَقِّ هَذَا الْقَبْرِ وَمَنْ فِیهِ إِلَّا اخْتَرْتَ مِنْ أَمْرِی مَا هُوَ لَکَ رِضًا وَلِرَسُولِکَ رِضًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ رِضًا؛[۱۴] خدایا! من خوبی‌ها را دوست دارم و از بدی‌ها بیزارم و از تو می‌خواهم، ای صاحب شکوه و کرامت، به حق این قبر و کسی که در آن آرمیده، آنچه را که موجب رضای تو و رضای رسول و رضای مؤمنان است، برایم مقدر فرما».

این رضامندی، آن‌گاه به نمایش گذاشته شد که امام خود را در میان لشکر دشمن مشاهده کرد و فریاد زد:

«إِلَهِی رِضًا بِرِضَائِکَ تَسْلِیمًا لِأَمْرِکَ…؛[۱۵] خدایا! به رضای تو خشنودم و تسلیم فرمان تو هستم…».

۵. صبر

از جلوه‌های بندگی، صبر در برابر مصیبت‌ها و سختی‌هایی است که انسان در راه خدا متحمل می‌شود. اگرچه حجم مصائب کربلا به اندازه کوه‌هاست، اما روحیه مقاومت و صبر امام حسین(ع) و یاران ایشان بود که آن را به یادگار گذاشت. امام از همان آغاز حرکت خویش، یارانش را به همراهی دعوت کرد تا در راه تحقق اهداف الهی متعالی، استوار و مقاوم باشند:

«أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلَى حَدِّ السَّیْفِ وَطَعْنِ الْأَسِنَّةِ فَلْیَقُمْ مَعَنَا وَإِلَّا فَلْیَنْصَرِفْ عَنَّا؛[۱۶] ای مردم! هرکس از شما می‌تواند بر ضربات شمشیر و نیزه صبر کند، با ما بماند؛ وگرنه بازگردد».

امام هنگام خروج از مکه فرمود: «نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَیُوفِینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ؛[۱۷] ما بر بلای الهی صبر می‌کنیم و او پاداش صابران را به ما خواهد داد». یاران امام نیز در میدان نبرد، شجاعانه مقاومت می‌کردند. خالد بن عمرو تمیمی گفت: «ای بنی‌قحطان! برای جلب رضای خدا و مولایمان، بر شمشیرها و نیزه‌ها صبر کنید».[۱۸] سعد بن حنظله نیز چنین می‌گفت: «برای جلب رضای بهشت، بر شمشیرها و نیزه‌ها صبر می‌کنم».[۱۹]

از سفارش‌های امام به همراهان و خواهر و دیگران، صبر و شکیبایی بود. در توصیه‌های حضرت به خانواده خود فرمود:

«خواهرم! ام‌کلثوم! دلامه! فاطمه! پس از مرگ من، گریبان چاک نکنید، صدای خود را بلند نکنید و سخنی که از شما شایسته نیست، بر زبان نیاورید».[۲۰]

امام در شب عاشورا در وداع با اهل حرم از آنان خواست تا برای مصیبت‌های پیش‌رو آماده باشند. از جمله صحنه‌های آن حضرت، در حالی که بر خاک افتاده بود، صبر بر قضای الهی بود:

«صَبْرًا عَلَى قَضَائِکَ یَا رَبِّ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ…».[۲۱]

۶. عزتمندی

در آموزه‌های قرآنی، همه عزت از آن خداست: «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا».[۲۲] بنابراین، عزت رسول و مؤمنان، برگرفته از عزت خداست: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ».[۲۳]

یکی از راه‌های دستیابی به عزت، اطاعت و بندگی خداست. انسان خداپرست، بندگی را عزت می‌داند و بدان افتخار می‌کند:

«إِلَهِی کَفَى بِی عِزًّا أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدًا وَکَفَى بِی فَخْرًا أَنْ تَکُونَ لِی رَبًّا؛[۲۴] خدایا! این عزت مرا بس که بنده تو هستم و این افتخار مرا بس که تو پروردگار منی».

یکی از ویژگی‌های امام حسین(ع)، «عزت» است؛ به‌گونه‌ای که اگر بخواهیم برای آن حضرت لقبی مناسب برگزینیم، «عزیز» است. مهم‌ترین منبع درباره عزت از دیدگاه امام حسین(ع)، تأکید ایشان بر این آیه قرآنی است که عزت، از آنِ خداست:

«یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّؤْدُدِ وَالرِّفْعَةِ وَأَوْلِیَاءَهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ؛[۲۵] ای کسی که خود را به جایگاه بلند اختصاص داده‌ای و دوستانت با تمسک به عزت تو، به عزت می‌رسند».

عزت‌گرایی امام، سبب شد که حضرت در مقابل ستم ستمگران تسلیم نشود و درهنگ عزتمندانه وادادگی را نپذیرد و مرگ در راه خدا را سعادت، و زندگی ذلت‌بار با ستمگران را ننگ بداند:

«إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَمًا».[۲۶]

هنگامی که امام(ع) در مجلس خصوصی ولید، از بیعت با یزید سر باز زد،[۲۷] خطاب به ولید فرمود:

«ای امیر! ما اهل بیت پیامبریم. ما را وسیله رسالت الهی قرار داده‌اند… یزید مردی شرابخوار و قاتل نفس محترمه است و مرتکب گناهان آشکار می‌شود. شخصیتی مثل من، هرگز با او بیعت نخواهد کرد».[۲۸]

از دیگر سخنان حماسی و عزت‌آفرین امام حسین(ع)، شعار «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» است؛ آن‌گاه که امام در برابر بیعت‌خواهی یزید فرمود:

«معاذ الله! معاذ الله! مرا بین دو چیز، شمشیر و ذلت، مخیر قرار داده‌اند؛ اما ذلت، از ما بسی دور است».[۲۹]

۷. تکلیف‌گرایی

درباره هدف قیام امام حسین(ع) دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است؛ برخی، دعوت مردم کوفه را دلیل قیام می‌دانند و بعضی دیگر معتقدند که تهدید به بیعت امام حسین(ع) توسط یزید، سبب اصلی قیام عاشورا بوده است. همچنین، برخی معتقدند امر به معروف و نهی از منکر، هدف اصلی قیام بوده؛ اما حقیقت این است که بین این امور، هیچ تنافی نیست؛ بلکه این‌ها مکمل یکدیگرند؛ زیرا دعوت مردم کوفه، تهدید به بیعت و امر به معروف و نهی از منکر، همه زمینه‌های اطاعت از تکلیف الهی هستند که هدف اصلی قیام بوده است.

تکلیف، به معنای توجه به امر و نهی و حرکت به سوی آن بر اساس اوامر خداوند و جلب رضای اوست؛ البته تکلیف، در شرایط مختلف تغییر می‌کند و گاهی مطابق خواسته انسان است و گاهی مخالف. مسلمان چون در برابر خدای خویش تعهد دارد، التزام او جایگزین لجاجت می‌شود. در این صورت، اگرچه به ظاهر شکست بخورد، ولی در واقع، پیروز است؛ زیرا در انجام وظیفه خود کوتاهی نکرده است. به تعبیر قرآن کریم، به «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ»[۳۰] دست می‌یابد.

امامان شیعه، در شرایط مختلف، تکلیف خود را می‌شناختند و حادثه عاشورا، یکی از جلوه‌های تکیه بر وظیفه بود. امام حسین(ع) وقتی خواست از مکه به سوی عراق حرکت کند، بعضی اصحاب، از جمله ابان بن تغلب، او را از این سفر منصرف می‌کردند که رفتن به سوی عراق، صلاح نیست؛ اما امام به او فرمود: می‌دانم تو از روی خیرخواهی چنین می‌گویی، اما من تصمیم خود را گرفته‌ام.[۳۱]

این‌ها همه نشان‌دهنده آن است که امام و یاران ایشان، برای انجام تکلیف مهیّا شده بودند و تحمل هر سختی برایشان آسان بود؛ چنان‌که در شب عاشورا یاران امام خطاب به حضرت گفتند:

«به خدا سوگند! اگر از تو جدا شویم و جانمان را از دست بدهیم و اگر رشته‌هایمان پاره شود، تکلیف خود را انجام داده‌ایم؛ «فَإِذَا نَحْنُ قُتِلْنَا وَفَیْنَا وَقَضَیْنَا مَا عَلَیْنَا».[۳۲]

گفتنی است، بر اساس مبانی تکلیف‌گرایی، انسان تکلیف‌گرا طالب نتیجه نیست؛ بلکه او در پی انجام تکلیف الهی است. انجام تکلیف، آثار مهمی به دنبال دارد؛ مثلاً از آثار مطلوب آن، احساس پیروزی است؛ زیرا انجام تکلیف، خود، نتیجه است و از سوی دیگر، همیشه پیروزی، به معنای پیروزی ظاهری نیست. گاهی سلاح مظلومیت، برنده‌تر از سلاح آهنین است و خون شهید در میدان حق، پایه‌های سلطه جور را سست می‌کند و جبهه باطل، پس از ظاهرسازی، شکست خورده، نابود می‌شود. این، مفهوم پیروزی خون بر شمشیر است.

قیام عاشورا، چون بر پایه حق‌طلبی و تکلیف بود و شهدا برای جلب رضای الهی، جان خود را فدا کردند، خداوند به خونشان ارزشی والا داد و در واقع، آنان پیروز شدند و امویان نابود گشتند.[۳۳]

در دیات امام حسین(ع) می‌خوانیم:

«شهدا در راه تو کشته شدند، اما زنده‌اند؛ بلکه به امید حیات تو، دل‌های پیروان در دهان میشد و با دروغگویان، هدایت می‌شدند. گواهی می‌دهم که تو همان خدایی هستی که هرگز خاموش نمی‌شوی. تو آن چهره پاینده الهی هستی که از بین‌الطلبی‌های تو… به خدا سوگند! آنان که تو را یاری کردند، خواستار مغلوبیت و شکست نبودند».[۳۴]

۸. خدمت به بندگان خدا

یکی از مراحل بندگی، خدمت به بندگان خداست. این امر، به‌قدری اهمیت دارد که امام حسین(ع)، نیازمندی مردم را در شمار نعمت‌های الهی خواسته است:

«اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلَ إِلَى غَیْرِکُمْ؛[۳۵] بدانید که نیازمندی‌های مردم، از نعمت‌های الهی بر شماست. پس، نعمت‌ها را خسته نکنید؛ یعنی: مبادا با بی‌اعتنایی به مردم نیازمند، نعمت‌ها از شما برگردانده شود».

از سوی دیگر، اسلام بندگان خدا را عیال خدا دانسته، محبوبترین انسان را کسی می‌داند که خدمتگزار عیال خدا باشد. پیامبر(ص) فرمود:

«الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ مُؤْمِنٍ سُرُورًا؛[۳۶] مخلوقات، عیال خدایند. پس، محبوبترین مخلوقات نزد خدا، کسی است که خوشحالی را به خانواده مؤمنی برساند».

ابان بن تغلب نقل می‌کند: در خدمت امام صادق(ع) در حال لواط با خادمه خدا بودم. کسی مرا صدا زد و من جواب او را دادم. در دفعه دوم، همان شخص مرا صدا زد و پاسخ او را دادم. امام صادق(ع) فرمود: مگر تو را صدا می‌زند؟ گفتم: آری، ای پسر رسول خدا! فرمود: شیعه است؟ گفتم: آری، و از من درخواستی دارد. فرمود: لواط را رها کن و به سوی او برو.[۳۷]

بر این اساس، امام حسین(ع) به نیازمندان کمک می‌کرد. حضرت سعی می‌کرد علاوه بر این‌که حاجت کسی را برآورده می‌ساخت، آبروی او را نیز حفظ کند. مردی از اصفهان، خدمت امام آمد تا درخواستی کند. حضرت فرمود: آبروی خود را حفظ کن و حاجت خود را در نامه‌ای بنویس و بیاور تا به خواست خدا برآورده شود. آن مرد نوشت: پانصد دینار از من طلب دارد و با اصرار آن را می‌خواهد. به او بفرما به من مهلت دهد. وقتی امام نامه را خواند، وام او را بخشید و باقی پول‌هایی را که در خانه داشت، بیرون آورد و به او فرمود: با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را بچرخان.[۳۸]

همچنین، روزی امام حسین(ع) به ملاقات بیمار اسامة بن زید رفت. او در بستر بیماری ناله می‌کرد و می‌گفت: ای وای از دست تنگدستی! حضرت از او پرسید: چه تنگدستی‌ای داری؟ اسامه گفت: بدهکاری‌ام و فشار شصت هزار دینار قرض، تمام وجودم را فراگرفته است. امام فرمود: آسوده باش! من بدهی‌های تو را پرداخت می‌کنم. اسامه گفت: می‌ترسم قبل از پرداخت بدهی‌هایم، بمیرم. حضرت فرمود: من تمام بدهی‌هایت را پیش از مرگ تو می‌پردازم. امام همچنان که وعده داده بود، قبل از مرگ اسامه، تمام قرض‌های او را پرداخت.[۳۹]

پی‌نوشت‌ها

۱. سوره فاطر، آیه ۱۵.
۲. حسین میبدی، دیوان امیر المؤمنین(ع)، ص ۱۹۱.
۳. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، مناجات امام علی(ع).
۴. سید بن طاووس، إقبال الأعمال، ج ۱، ص ۳۳۵.
۵. همان، ص ۱۵۰.
۶. میرداماد دروزی بسطامی، دیوان فروغی بسطامی، جزء ۹.
۷. شیخ طوسی، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج ۲، ص ۷۵۷.
۸. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵۱.
۹. حسین حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۰.
۱۰. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۴.
۱۱. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۱۰۱، دعای امام حسین(ع).
۱۲. قاضی نورالله شوشتری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ۴۵، ص ۱۰۰.
۱۳. همان، ص ۱۰۹.
۱۴. قندوزی، ینابیع المودة، ص ۵۰۱.
۱۵. ابن نما، مثیر الأحزان، ص ۵۵.
۱۶. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا، ص ۷۳.
۱۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب(ع)، ج ۳، ص ۵۰۵.
۱۸. محمد موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج ۲، ص ۹۳۵.
۱۹. عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین(ع)، ص ۳۱۷.
۲۰. سوره نساء، آیه ۱۳۹.
۲۱. سوره منافقون، آیه ۸.
۲۲. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۹۵.
۲۳. سید بن طاووس، الإقبال، ج ۱، ص ۳۵۳.
۲۴. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۹۹.
۲۵. همان، ص ۳۹۱.
۲۶. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۳۴.
۲۷. شیخ طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج ۲، ص ۹۱.
۲۸. سوره توبه، آیه ۵۲.
۲۹. طبری، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۷۵۷.
۳۰. محسن امین، أعیان الشیعه، ج ۱، ص ۱۹۷.
۳۱. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا، ص ۵۰۱.
۳۲. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۵۹.
۳۳. شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۷۷.
۳۴. مهدی پیشوایی و سعید داودی، عاشورا؛ ریشه‌ها و انگیزه‌ها، ص ۱۱۹.
۳۵. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۵۹۷.
۳۶. همان، ج ۷۴، ص ۱۱.
۳۷. کلینی، الکافی، ج ۲، ص.۱۹۵.
۳۸. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۵۷۹.
۳۹. حسین بروجردی، ترجمه جامع أحادیث الشیعة، ج ۲۴، ص ۷۱۹.

لینک کوتاه مطلب : https://hamyar.ofoghandisha.com/?p=57141

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *