فصلنامه علمی ـ تخصصی ویژه مبلغان

بهار ۱۳۹۹ ـ رمضان ۱۴۴۱ ـ شماره اول

آسیب‌های خردورزی و عوامل رشد عقل

حجت‌الاسلام والمسلمین احمد لقمانی *

مقدمه

عوامل متعددی موجب آسیب‌رسانی به عقل و خرد آدمی می‌شود که ابتدا باید در صدد شناسایی این عوامل برآییم و سپس برای برطرف کردن عوامل آسیب‌رسان تلاش کنیم. آسیب‌شناسی عقل، موضوعی بسیار مهم و ضروری است که هر یک از ما با آموختن آن، پیشگیری‌های لازم را انجام می‌دهیم تا از این موهبت بی‌همتا و نعمت ناب و یکتا بهره بیشتری ببریم و برای سعادت ابدی خویش، اندوخته‌های اخروی فراهم کنیم؛ زیرا نبود یا کمبود عقل، خسارات غیرقابل جبرانی به جامعه و فرد وارد می‌کند و طومار حیات آدمی را درهم می‌پیچد؛ چنانکه امام علی فرمود: «هیچ مصیبتی بالاتر از بی‌عقلی و هیچ فنایی همانند نابودی عقل آدمی نیست»۱.

بلاها و بدبختی‌های این خسارت به‌گونه‌ای است که از آن با عنوان «اعظم المصائب: بزرگ‌ترین مصیبت‌ها» یا «شر المصائب: بدترین زیان‌ها و ضررها» یاد شده است که «هیچ فقر و تنگدستی و هیچ مرض و بدبختی، سخت‌تر و خطرناک‌تر از آن نیست»۲؛ همانگونه که امام صادق فرمود: «هرگاه خداوند اراده کند نعمتی را از بنده‌ای بگیرد، نخستین چیزی که تغییر می‌دهد، عقل اوست»۳؛ زیرا «قوام و پایداری انسان، به عقل اوست»۴. در این نوشتار به تبیین عواملی می‌پردازیم که به عقل آدمی آسیب می‌زند و مانع رشد آن می‌شود.

عوامل آسیب‌رسان به عقل

۱. شهوت‌طلبی و هواپرستی

انسان در زندگی دنیایی دارای دو نوع شهوت است؛ شهوت صادق مانند علاقه به غذا هنگام گرسنگی یا میل به همسر و ارضای غریزه جنسی و شهوت کاذب مانند علاقه به غذای بهتر، رفاه فراوان‌تر و یا تنوع جنسی و تجربه‌های گوناگون شهوانی که بدون آن‌ها زندگی سپری می‌شود، اما با این دلبستگی‌ها، تمام عزم و جزم آدمی به امور دنیوی مشغول می‌شود و از توجه و تلاش برای فراهم‌سازی اندوخته‌های اخروی باز می‌ماند۵؛ چنانکه امام علی فرموده است: «ذهاب العقل بین الهوی و الشهوة؛ عقل آدمی در کشش‌های هوای نفس و شهوات، از بین می‌رود»۶.
استاد شهید مطهری می‌نویسد:
یکی از چیزهایی که موجب اعراض و تنفر مردم از خدا و دین و همه معانیات می‌شود، آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت‌پرستی و هواپرستی است… بدیهی است که غرق شدن در شهوات پست حیوانی با هر گونه احساس تعالی، اعم از تعالی مذهبی یا اخلاقی یا علمی یا هنری منافات دارد و همه آن‌ها را می‌میراند. آدم شهوت‌پرست نه تنها نمی‌تواند احساسات عالی مذهبی را در خود بپروراند، احساس عزت و شرافت و سیادت را نیز از دست می‌دهد…۷.

۲. زیاده‌خواهی

اعتدال یا میانه‌روی، نشانه تدبیر و خردمندی در زندگی است. آنان که به دور از افراط و تفریط حرکت می‌کنند، به نوعی آرامش روحی ـ معنوی دست می‌یابند که رهآورد آن، نجات از گرداب فقر و تنگدستی است. از همین روست که فرموده‌اند: «خیر الامور اوسطها؛ بهترین هر چیز و هر کار، حد میانه آن است»۸.

معتدل شو که هر که اهل دل است
در جمیع امور معتدل است
وسط آمد محل عز و شرف
تا رساند تو را به عز و بها
به وسط روی نه ز هر دو طرف
حکم «خیر الامور اوسطها»۹

زیاده‌خواهی، از بلاهای افراط در کسب مال در زندگی است که آدمی را به سوی تکاثر یا ثروت‌اندوزی می‌کشاند، راحتی و رفاه واقعی را از فرد می‌رباید و در گذر زمان، باعث کم‌عقلی و بی‌عقلی انسان می‌شود؛ چنانکه امام علی فرمود: «ضیاع العقول فی طلب الفضول۱۰: ضایع شدن و تباه گشتن عقل‌ها، در پی زیاده‌خواهی‌هاست». داروی این درد، دل سپردن به موعظه‌ها و پند و اندرزهاست.

۳. خودبرتربینی

تکبر یا خودبرتربینی، از آسیب‌های جدی است که سبب سقوط انسان، و با زیان‌های غیرقابل جبران، منجر به شکست و ورشکستگی شخصیتی او می‌شود. ریشه روانی کبر یا همان نگریستن مردم به دیدة پستی و حقارت و خوار و ناچیز دیدن حق۱۱، ذلت و حقارتی است که فرد در خود احساس می‌کند۱۲ و آثار اعتقادی آن، سقوط از قلۀ بندگی خداوند به سراشیبی کفر و بدبختی دنیوی و اخروی است۱۳؛ زیرا «کبر و خودبرتربینی، جامه‌ای است که مخصوص خداوند بی‌نیاز و شایسته آن ذات مقدس است و کسی که با او در این صفت به معارضه و مقابله برخیزد و به مردم بزرگی بفروشد، خداوند جز پستی و حقارت چیزی به او نمی‌افزاید»۱۴.
در روایتی آمده است: مردی از امام علی پرسید: «چرا ما در هر رکعت نماز دو بار سجده می‌کنیم؟ چرا همین‌طور که یک بار رکوع می‌کنیم، یک بار هم سجده نمی‌کنیم؟ چه خصوصیتی در خاک است؟». امیرالمؤمنین پس از قرائت آیۀ ۵۵ سوره طه۱۵ فرمود:
اول که سر بر سجده می‌گذاری و برمی‌داری، یعنی «منها خلقناکم»؛ همه ما از خاک آفریده شده‌ایم. ریشه تمام پیکر ما، خاک است؛ هر چه هستیم، از خاک به وجود آمده‌ایم. دفعه دوم سرت را به خاک می‌گذاری که یادت بیاید می‌میری و باز به خاک برمی‌گردی. دوباره سرت را از خاک برمی‌داری و یادت می‌افتد که یک بار دیگر از همین خاک محشور و مبعوث خواهی شد۱۶.

استاد شهید مطهری می‌گوید:
چند سال پیش به انجمن دینی دانشگاه شیراز دعوت شده بودم. یکی از استادهای آنجا که قبلاً طلبه ـ و شاید شاگرد خود من هم ـ بوده است، مأمور شده بود تا مرا معرفی کند. او در آخر سخنانش گفت: اگر برای دیگران این لباس افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است. من از این سخن آتش گرفتم. بعد از او که برای سخنرانی برخاستم، گفتم: آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت بیرون آمد؟ تو اصلاً می‌فهمی چه می‌گویی؟ من یک افتخار بیش ندارم و آن، یک عمامه است و یک عبا. من که هستم که افتخار عبا و عمامه باشم؟ این تعارف‌های پوچ چیست که به همدیگر می‌کنید؟ ابوذر را باید گفت افتخار است… اسلام افتخار دارد فرزندانی تربیت کرده است که دنیا روی آن‌ها حساب می‌کند؛ زیرا در فرهنگ دنیا، نقش مؤثری دارند. دنیا نمی‌تواند نام خواجه نصیرالدین طوسی را بر روی قسمتی از کرۀ ماه نگذارد؛ زیرا در بعضی از کشفیات کرۀ ماه دخیل است. ما چه هستیم و چه ارزشی داریم؟۱۷

زاهد غرور داشت به سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت۱۸

۴. همنشینی با جاهلان

رفاقت، گفتگو و همنشینی، پنجره‌های ارتباطی انسان با همنوعان است که در پرتو آن، از تنهایی جدا، و نسبت به امور آینده فعال می‌شود و خود را در متن جامعه احساس می‌کند. از همین روست که فرموده‌اند: «المرء علی دین خلیله و قریینه؛ روش آدمی بر طبق مذهب و سیرۀ دوست صمیمی و رفیق دلندش خواهد بود»۱۹. بنابراین همانگونه که همنشینی با خوبان و عاقلان در گفتار و رفتار آدمی تأثیر دارد، همنشینی با نادانان و جاهلان تأثیر منفی و زیان‌باری در رفتار و گفتار آدمی می‌گذارد.

استاد شهید مطهری می‌نویسد:
بدانید که ریای کم و کوچک هم شرک به خداست و همنشینی با هواپرستان، فراموشخانه ایمان است. تعبیر بسیار رسا و کامل همین است که [امام] علی فرمود فراموشخانه است؛ یعنی انسان آنقدر تحت تأثیر دوستان و معاشران بد است که تا وقتی که با آن‌هاست، مثل این است که او را به فراموشخانه برده‌اند. افکار و عقاید پاک خود را موقتاً از یاد می‌برد، مثل این است که در آن وقت همچون افکار و عقایدی نداشته است. در [عرف] معروف است که معاشرت بویی دارد؛ یعنی هر کس بوی معاشرت را می‌گیرد، بوی خوی می‌آورد. شاعر می‌گوید:

از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
مرا بگذاشت جستجوی تو گرفت
دیگر ز منش هیچ نمی‌آید یاد
بوی تو گرفته بود و خوی تو گرفت۲۰

۵. شوخی بیجا

طبیعت انسان، مزاح را می‌پسندد و با آن شاد می‌شود؛ زیرا شوخی صحیح و هدفدار، تصویرهای پی‌در‌پی غمناک را قطع می‌کند و عناصر شادی‌بخش را در لایه‌های روان آدمی فرو می‌برد. وجود شوخی و مزاح صحیح که سبب شاد و با‌نشاط شدن روحیه افراد و فضای زندگی می‌شود، یکی از ویژگی‌های خانواده سالم و متعادل است؛ چنانکه در سیرۀ پیامبر خدا و ائمه معصومین نیز وجود داشت. رسول خدا فرموده است: «إنی لأمزح و لا أقول إلا حقاً؛ من مزاح می‌کنم، اما جز حق نمی‌گویم»۲۱. یونس بن شیبانی می‌گوید: امام صادق به من فرمود: «شوخی شما با یکدیگر، چه اندازه است؟». عرض کردم: «اندک است». فرمود: «این‌گونه نباشید؛ زیرا شوخی از خوش‌خلقی است و تو با شوخی، برادرت را شادمان می‌کنی. همانا رسول خدا با کسی شوخی می‌کرد و هدفش، شاد کردن او بود»۲۲.
گاهی شوخی و شادی از حد متعادل خارج می‌شود تا آنجا که برخی برای شاد بودن، حتی به تمسخر و تحقیر دیگران با شوخی‌های بیجا و شادی‌های همراه با اذیت و آزار می‌پردازند. امام علی درباره چنین شوخی‌هایی فرموده است: «ما مزح امرؤ مزحة إلا مج من عقله مجة؛ هیچ کس شوخی بیجا نکند، جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد»۲۳. نقل است دو دوست شوخ با یکدیگر عهد کردند که هر کدام زودتر از دنیا رفت، دیگری به خواب او بیاید و از آن طرف وضعیت خود را تشریح کند. یکی دعوت حق را لبیک گفت، اما تا مدت زیادی به خواب دیگری نیامد؛ تا اینکه پس از انتظار فراوان به خواب دوستش آمد و در جواب اعتراض دیر به خواب آمدن و جویا شدن از چگونگی عالم برزخ و سؤال و جواب گفت: «دوست عزیز! همین قدر بگویم، من هر چه در دنیا به شوخی حرفی را گفتم، این‌ها جدی نوشتند و دلیل خواستند!!».

۶. گوش ندادن به سخن عاقلان

یکی دیگر از عوامل آسیب‌پذیری عقل و خرد، نادیده گرفتن سخن عاقلان است؛ چنانکه امام علی می‌فرماید: «من ترک الاستماع من ذوی العقول مات عقله؛ کسی که به سخن خردمندان گوش نسپارد، عقلش نابود شود»۲۴.
روزی خبرنگاری از افسر راهنمایی پرسید: «بهترین راننده کیست؟». پاسخ داد: «کسی است که نه تصادف کند و نه کاری کند که دیگران با او تصادف کنند». اهمیت و ارزش عقل نیز از همین روست که انسان نه تنها گناه نکند؛ بلکه به آن فکر نیز نکند. از همین روست که امام علی فرموده است: «أصل العقل العفاف؛ اصل عقل، عفت و خودبسندگی است»۲۵؛ یعنی کسانی که خردمندند، چنان گلی زیبا و پوشیده در گلبرگ‌های شخصیتی خویش، از عقل و خرد، عاطفه و قلب و فطرت پاک خویش مراقبت، و با پرهیز از تظاهر و تفاخر و تجمل برای خود زندگی می‌کنند تا در پایان عمر با خویش زمزمه‌ای این چنین نداشته باشند که:

پشیمانم پشیمانم که بر خود بی‌جهت بستم
ره لطفی ز خود رایی و بی‌عقلی و نادانی!
مرا عقلی اگر می‌بود کی این کار می‌کردم؟
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!۲۶

عوامل افزایش عقل

برای تقویت و افزایش عقل و خرد، باید ضمن شناسایی عوامل افزایش عقل، با تلاش و جدیت در صدد آراستن وجود خویش به این عوامل برآییم.

۱. علم و دانش

امام علی فرموده است: «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء؛ علم نوری است که خداوند به قلب هر کسی که بخواهد، می‌افکند»۲۷. علم و دانش، باعث بالندگی شخصیت انسان می‌شود و اندیشه و انگیزه را صدچندان می‌کند. تحصیل علم، مایۀ تقویت عقل آدمی است. مطالعۀ فراوان و ژرف‌اندیشی بسیار در امور علمی، باعث شکفتگی عقل و تقویت فکر و فهم می‌شود؛ چنانکه استاد مطهری می‌نویسد:
مگر نه این است که برای بشر دانش، بزرگ‌ترین منبع نیرو و قدرت است؟ قدرت عظیم انسان که جماد و نبات و حیوان و صحرا و دریا و فضا را مسخر کرده، از منبع عظیم علم سرچشمه می‌گیرد. انسان ماشین نیست که قدرتش به میزان بخار و برق و حرارت بستگی داشته باشد. حیوان هم نیست که مانند اسب و فیل همه قدرتش همان باشد که در دست و پا و پشت اوست. قدرت بیشتر انسان، قدرت فکری و مغزی است. به موجب این قدرت است که چنین تمدنی عظیم به وجود آورده، قدرت‌های برق و بخار و قدرت‌های عضلانی اسب و فیل و هر حیوان دیگر را به استخدام خویش درآورده است۲۸.

۲. بهره‌گیری از تجربه

تجربه، آزمایش اندوه و سختی در زندگی است۲۹ که باعث پختگی، دنیادیدگی و آزمودگی آدمی می‌شود و او را از تصمیم‌های نسنجیده یا حرکت‌های شتابزده حفظ می‌کند. آشنایی با تاریخ گذشتگان، نشست و برخاست با نخبگان و دنیادیدگان، مطالعۀ زندگی عالمان و اندیشمندان و بهره‌مندی از پند و نصیحت صاحب‌نفسان و کارآزمودگان، تجربه‌ای طولانی به انسان می‌بخشد. از این روست که امام حسین می‌فرمود: «طول التجارب زیادة فی العقل؛ تجربه‌های فراوان، موجب افزایش خرد است»۳۰.

۳. همنشینی با عالمان

امام سجاد همنشینی، گفتگو و آشنا شدن با شیوۀ زندگی صالحان و عالمان و اندیشمندان را اینگونه توصیف کرده است: «مجالس الصالحین داعیة إلى الصلاح و آداب العلماء زیادة فی العقل؛ نشست و برخاست با صالحان، باعث انگیزه‌مندی به خیر و خوبی می‌شود و روش عالمان، موجب افزایش عقل می‌گردد»۳۱.

به امتحان نبود اهل هوش را حاجت
عیار عالم و جاهل ز همنشین پیداست۳۲

۴. موعظه و نصیحت

«موعظه، عملی است که در انسان حالت بازدارندگی از بدی‌ها و گرایش به خوبی را ایجاد می‌کند و سختی را از دل انسان می‌شوید و آدمی را آماده اتصاف به کمالات الهی می‌کند»۳۳. آیات و روایات بسیاری آدمی را به این اصل مهم فرا خوانده‌اند. قرآن کریم از زبان لقمان حکیم می‌فرماید: «إذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله إن الشرک لظلم عظیم۳۴: و [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خود در حالی که وی او را اندرز می‌داد، گفت: ای پسر من! به خدا شرک میاور که به‌راستی شرک، ستمی بزرگ است». همچنین در توصیه به برپایی نماز و امر به معروف و نهی از منکر به فرزندش می‌فرماید: «یا بنی أقم الصلاة و أمر بالمعروف و انه عن المنکر۳۵: ای پسر من! نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار». امام علی نیز امام حسن را به خدا و معادباوری، تقواگرایی و موعظه‌پذیری سفارش کرد و فرمود:
إنی أوصیک بتقوى اللَّه أی بنی و لزوم أمره و عمارة قلبك بذكره و الاعتصام بحبله و أی سبب أوثق من سبب بینك و بین اللَّه إن أنت أخذت به أحییت قلبك بالموعظة؛ پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‌کنم که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریسمان او چنگ زنی. چه وسیله‌ای مطمئن‌تر از رابطه تو با خداست، اگر سر رشته آن را در دست گیری؟ دلت را با اندرز نیکو زنده کن۳۶.

موعظه امام خمینی

روزی جمعی از دانش‌آموزان یک مدرسه ابتدایی دخترانه در نامه‌ای به امام خمینی نوشتند: «چون در کتاب دینی ما نامه امام محمدتقی به فرمانده سیستان و نصیحت‌هایی که امام به ایشان کرده‌اند، نوشته؛ ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامه‌ای نوشته و شما را نصیحت کنیم. ولی اماما، ما شما را نمی‌توانیم نصیحت کنیم؛ زیرا شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید». امام در پاسخ به آن‌ها نوشت: «فرزندان عزیزم! نامۀ محبت‌آمیز شما را قرائت کردم. کاش شما عزیزان مرا نصیحت می‌کردید که محتاج آنم»۳۷.

فهرست منابع

کتب

  1. بستانی، فؤاد افرام؛ فرهنگ ابجدی؛ ترجمه رضا مهیار؛ چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵ ش.
  2. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم؛ تحقیق مصطفی درایتی؛ چاپ اول، تهران: دانشگاه تهران ۱۳۶۶، ش.
  3. حافظ شیرازی، شمس‌الدین محمد؛ دیوان غزلیات؛ به کوشش خطیب رهبر؛ تهران: نشر صفی علیشاه ۱۳۸۸، ش.
  4. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة؛ تحقیق مؤسسة آل‌البیت؛ چاپ اول، قم: مؤسسة آل‌البیت ۱۴۰۹، ق.
  5. دلشاد تهرانی، مصطفی؛ سیری در تربیت اسلامی؛ تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، ۱۳۷۶ ش.
  6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ترجمه غلامرضا خسروی حسینی؛ چاپ دوم، تهران: مرتضوی ۱۳۷۴، ش.
  7. شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج‌البلاغة؛ تصحیح صبحی صالح؛ قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.
  8. قمی، عباس؛ سفینة البحار؛ تهران: فراهانی ۱۴۰۲، ق.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چاپ اول، قم: دارالحدیث ۱۴۲۹، ق.
  10. لیثی واسطی، علی بن محمد؛ عیون الحکم و المواعظ؛ تحقیق حسین حسنی بیرجندی؛ چاپ اول، قم: دارالحدیت ۱۳۷۶، ش.
  11. مجلس‌ی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی ۱۴۰۳، ق.
  12. مختاری، رضا؛ سیمای فرزانگان؛ چاپ چهارم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی ۱۳۷۱، ش.
  13. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار؛ قم: صدرا ۱۳۷۲، ش.
  14. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ پیام امام امیرالمؤمنین؛ قم: مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب ۱۳۸۶، ش.
  15. منسوب به امام صادق، جعفر بن محمد؛ مصباح الشریعة؛ چاپ اول، بیروت: اعلمی، ۱۴۰۰ ق.
  16. موسوی خمینی، سید روح‌الله؛ صحیفه امام؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ۱۳۷۸، ش.
  17. نوری، حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ چاپ اول، قم: مؤسسة آل‌البیت ۱۴۰۸، ق.

سایت

  • سایت گنجور؛ دیوان اشعار جامی، صائب تبریزی و محتشم کاشانی.

لینک کوتاه مطلب : https://hamyar.ofoghandisha.com/?p=70158

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *