میوه باغ احمد مختار

پور عبد الملک به نام هشام در حرم بود با اهالی شام می زد اندر طواف کعبه قدم لیکن از ازدحام اهل حرم استلام حجر

گوهر بحر رسالت

حبّذا آن بارگاهی کاندر آن دارد کمین بهر طوف آستانش روز و شب روح الامین کنگره قصر جلالش بس رفیع افتاده است هر زمان بر

حدیث تشنگی

طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود صحیفه ای که سراسر شعور و شیدایی ست حدیث سلسله گیسوی آشنایش بود گرفته

فرزند زمزم

ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت های بی کرانه

رستخیز کربلا

رستخیز کربلا

کاخ استبداد را لرزاندن از سِحرکلام از کسی ناید، همانا کار، کار زینب است خم به ابرو بر نیفکند از نهیب حادثات صبر، خود حیرانِ

شعر درباره حضرت زینب (س)

کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب است اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل دل که